۱۵ اکتوبر ۲۰۲۳، کییف، اوکراین
ساعت 6:00 صبح از ایستگاه شرقی وارسا با ترن راهی شهر چیلم در مرز شرقی پولند شدیم. ساعت 8:30 به ایستگاه رسیدیم. روز یکشنبه است و انتخابات سراسری پولند در حال برگزاری است. همهجا بسته است. به قهوه تازه و مرکزی برای تبدیل پول به پول اوکراینی نیاز داریم. بعد از جستوجو و قدم زدن نیمساعته، یک تانک تیل را پیدا میکنیم که باز است. صف مشتریان طولانی است و باید مدتی طولانی منتظر باشیم تا نوبتمان برسد.
قطار بعدی ما که قطار اوکراینی است، ساعت 10:30 حرکت میکند. نگران هستیم که مبادا قطار برود و ما بمانیم. انتظار ما در تانک تیل به پایان میرسد. ما قهوه تازه و آب میخریم و با عجله به سمت ایستگاه برمیگردیم. تعداد مسافران به سمت اوکراین، اندک است. شاید به دلیل جنگ و خشونتی که این روزها پس از حمله روسها بر اوکراین جریان دارد، کسی علاقهمند سفر به این کشور نیست. من نخستین باری است که با قطار به اوکراین میروم. قبل از جنگ سه بار دیگر نیز به کییف با هواپیما رفتهام. حالا به دلیل جنگ، فضای اوکراین به روی هواپیماهای تجاری و مسافرتی مسدود است. تنها راه رسیدن به این کشور، همین قطاری است که ما در آن نشستهایم.
در مقابل دروازه هر واگن یک مامور مرزی اوکراین ایستاده است و تکتها و پاسپورتها را چک میکند. پاسپورتم را چک میکند و وارد کوپه خود میشوم. قطار فرسوده و قدیمی است. داخل کوپه چهار تخت قرار دارد. هر تخت دارای دوشک، کمپل و روجایی پاک است. من و دو همراه دیگرم که یکی امریکایی و دیگر سوریـکانادایی است، بکسهای خود را جابهجا میکنیم و روی دو تخت پایینی مینشینیم.
از اینکه همهجا در ایستگاه بسته است، ناراحتیم. از سوی دیگر، همه نگران روزهای آینده در اوکراین نیز هستیم. هر چند همه همسفران ما آدمهای باتجربه و گرم و سرد روزگار چشیده هستند و نیز برخی از ما در مناطق جنگی بزرگ شدهایم، با آن هم نگرانی مبهمی را می شود در چهره همه خواند. از همدیگر میپرسیم که آیا بعد از شروع جنگ به اوکرین سفر کردهاند یا نه. پاسخ همه منفی است. برخی نخستین تجربه سفرشان به اوکراین است و برخی دیگر مثل من، بعد از آغاز جنگ به این کشور نرفتهاند.
نماینده پیشین دولت دنمارک برای سوریه که مردی پختهسال است، با اطمینان میگوید که زندهگی در کییف عادی است و جای نگرانی نیست؛ اما این اطمینان خاطر به هیچ وجه کافی نیست. روزهای قبل از اینکه به این سفر بیایم، همه مرا از سفر به اوکراین برحذر میداشتند. من خودم میخواهم بروم، هر چند هراس دارم. تنها کسی که نگرانیهایش را ابراز نمیکند، همسرم هیلینا بهار است. میگوید هوشیار و مواظب باشم، اما نمیگوید نرو.
ساعت ۱۱:۱۱ به مرز پولند میرسیم. قطار توقف میکند. پولیس مرزی پولند میآید و میخواهد پاسپورتها را بررسی کند.
بیش از یک ساعت در مرز منتظر میمانیم. در نهایت چند پولیس مرزی پولند وارد واگن ما میشوند. پاسپورتهایمان را بررسی میکنند و مهر خروجی میزنند. یکی از همراهانم بعد از آنکه مامور مرزی به سمت کوپه دیگر رفت، گفت که این پولیس خیلی بیادب بود. من و همراه دیگر در جوابش گفتیم که ماموران مرزی اکثر کشورها رفتار مودبانهای نسبت به کسانی که وارد کشورشان میشود، ندارند.
بعد از توقف یکونیمساعته در مرز پولند، قطار ما از مرز Dorohusk-Osada وارد اوکرین میشود. بعد از گذر از پل Yagodyn Auto که بر دریایی در مرز مشترک پولند و اوکراین ساخته شده، وارد پاسگاه مرزی پولند میشویم. قطار دوباره توقف میکند. ماموران مرزی اوکراین که اکثرشان زن هستند، وارد قطار میشوند و پاسپورتهای ما را برای بررسی و مهر دخولی جمع میکنند. به ما اجازه نمیدهند تا پیاده شویم و کمی هوا بخوریم و یا قدم بزنیم. من اصرار میکنم که پیاده شوم و سگرتی روشن کنم. مامور قطار اجازه نمیدهد. حدود یکساعتونیم توقف میکنیم. پاسپورتهایمان را برمیگردانند و قطار دوباره راه میافتد.
در مسیر راه نشانهای از جنگ نیست و زندهگی بهصورت عادی جریان دارد. روستاها و شهرهای مسیر راه با رنگهای خزانی، زیباتر به نظر میرسند. صدای یکنواخت قطار و مسیر هفتساعتهای که در پیش داریم، طولانی به نظر میرسد. من و همراهانم بسترهای خود را تنظیم میکنیم و میخواهیم برای ساعتی بخوابیم. از ساعت 5:00 بامداد در راه هستیم و علاوه بر آن، تفاوت زمان ما را خسته کرده است.
ساعت ۱۰:۴۰ شب به ایستگاه مرکزی قطار کییف میرسیم. ایستگاه شلوغ است و جای سوزن انداختن نیست. شاید عمدهترین دلیل شلوغی، این است که قطار در حال حاضر یکی از عمدهترین وسایل ترانسپورتی در اوکراین است. فضای هوایی اوکراین به دلیل جنگ بسته است و مردم برای سفر به داخل و خارج از اوکراین از قطار استفاده میکنند. حتا مقامهای عالیرتبه امریکایی و اروپایی که پس از آغاز جنگ به این کشور سفر کردهاند، همانند ما با قطار از مرز پولند خود را به کییف، پایتخت اواکرین، رساندهاند.
نخستین چیزی که برایم نسبت به سفرهای پیش از جنگ به اوکراین متفاوت به نظر میرسد، حضور گسترده نظامیان است. هر جا که نظر میاندازم، چندین نظامی را میبینم که یا قصد سفر دارند و یا از سفر برگشتهاند. در سالون عمومی ایستگاه چندین دستگاه اکسری کار گذاشتهاند که مسافران عازم سفر به خارج از کییف را به دقت بازرسی میکنند.
از ایستگاه بیرون میشویم و میخواهیم خود را با تاکسی به هوتل محل اقامتمان برسانیم. تاکسی بهسادهگی یافت میشود. در مسیر راه هوتل، شهر خیلی خاموش و خالی از سکنه به نظر میرسد. با وجود اینکه شام یکشنبه است، رستورانتها و میخانههای بستهاند. جز تاکسیهای شهری و تعداد انگشتشماری از موترهای شخصی، در تمام مسیر راه که حدود 20 دقیقه طول میکشد، چیز دیگری نمیبینم. قبل از جنگ، جادههای شهر کییف بهویژه در شبهای آخر هفته خیلی شلوغ و زنده بود. مردم دستهدسته در همه فصول سال مستانه به جادهها میریختند و رقص و شادمانی و موسیقی کنار جاده به وفور جریان داشت.
حالا و به دلیل جنگ، از ساعت 12:00 شب تا 6:00 صبح، قیود شبگردی در شهر برقرار است. کسی جز نظامیان و پولیس حق گشتوگذار در داخل شهر ندارد. برای موارد اضطراری بعد از نیمهشب، بهویژه موارد اضطراری صحی، بیماران بایست با آمبولانس به شفاخانه بروند. در غیر آن، پولیس کسانی را که قیود شبگردی را رعایت نمیکنند، بازداشت و بازجویی میکند. در صورتی که مرتکب جرم نشده باشند و یا قصدی برای انجام جرم نداشته باشند، تا ختم موعد قیود شبگردی در بازداشت نگه داشته و سپس رها میشوند.
حوالی ساعت 11:30 به دروازه هوتل محل اقامتمان که در مرکز شهر قرار دارد، میرسیم. هوتل مملو از مهمان است. در میان مهمانان، شهروندان کشورهای زیادی را میتوان مشاهد کرد. حضور اروپاییها و امریکایی بیش از همه است. از خانم مسوول هوتل علت اینهمه شلوغی را میپرسم. میگوید اکثر اینها کارمندان سازمانها و نهادهای بینالمللی و یا دیپلمات هستند که در اوکراین کار میکنند. برخی از آنها ماههاست که در هوتل اقامت دارند و برخی دیگر تازه آمدهاند و قرار است به مناطق دیگر اوکراین بروند. برخی هم از مناطق جنگی اوکراین برگشتهاند و قصد بازگشت به خانه و کشور خودشان را دارند.
بعد از اتمام تشریفات معمول، کلید اتاق خود را میگیریم و به سمت لیفت میروم. نخستین چیزی که در داخل لیفت توجهم را جلب میکند، هشداری است که به زبان اوکراینی و انگلیسی نوشته است. این هشدار در رابطه به احتمال بمباردمان هوایی و یا حمله موشکی از سوی روسیه است. هشدار از مهمانان مقیم در هوتل میخواهد که در صورت به صدا درآمدن زنگ خطر، خود را به منزل اول هوتل برسانند و بعد مطابق رهنمود کارمندان به پناهگاه زیرزمینی که برای مواقع بمباران و موشکباران آماده شده است، بروند. استفاده از زیرزمینی بهمثابه پناهگاه امن در برابر حملات موشکی و بمباران هوایی، سابقه طولانی در تاریخ دارد. در اوکراین نیز از زمان آغاز حملات روسیه علیه این کشور، دولت دستور داده است تا مردم در صورت آغاز حملات هوایی و موشکی، برای حفظ جان خود به زیرزمینی ساختمانها بروند تا در جریان حملات آسیب نبینند. در برخی از شهرهای اوکراین که ساختمانها زیرزمینی ندارند، مردم از زیرزمینی ساختمانهای همسایه و یا ساختمانهای عمومی چون ایستگاههای مترو و یا زیرزمینی ساختمانهای دولتی استفاده میکنند.
واقعیت این است که حملات هوایی و موشکی روسیه در اوکراین و کشورهای دیگر، از جمله سوریه و پیش از آن افغانستان در زمان اتحاد جماهیر شوروی، بهشدت ویرانگر بوده است. روسها با استفاده از بمبهای پرقدرت و پرتخریب و بمباران مناطق پرنفوس شهری و نیز زیرساختهای اساسی، از اینگونه حملات بهمثابه یک استراتژی برای به زانو درآوردن مناطقی که به آن حمله کرده، استفاده میکنند. استراتژی حمله بر مناطق مزدحم و پرنفوس شهری و زیرساختهای اساسی، از جمله بندهای برق، ذخایر آب آشامیدنی، پلها و شاهراهها، در تاریخ حملات نظامی روسیه تاریخ طولانی دارد. آنها با اینگونه اقدامات، تلاش میکنند تا هر گونه مقاومت مسلحانه و غیرمسلحانه مردم و دولتها را در برابر خود بشکنند و یا مقاومت در برابر نیروهای خود را با تخریب زیربناهای اساسی و کشتار گسترده غیرنظامیان، بشکنند تا به این ترتیب زمینه برای غلبه آنها فراهم شود. در تجربه اوکراین و قبل از آن سوریه و افغانستان، نمونههای فراوانی از ایندست وجود دارد.
دوشنبه، ۱۶ اکتوبر، نخستین روز کنفرانس:
عدالت و حسابرسی: راههای جدید اندیشیدن
ساعت 10:00 صبح به سمت محل کنفرانس در مرکز شهر حرکت میکنیم. شهر کییف صبح دوشنبه که آغاز هفته است، مثل روزهای قبل از جنگ شلوغ نیست. فاصله هوتل تا محل برگزاری کنفرانس را که حدود شش کیلومتر است و قبل از جنگ در این وقت صبح حداقل 20 دقیقه وقت میگرفت، اکنون در 10 دقیقه طی میکنیم. جادهها خالی است و مردم اندکی در پیادهروها به نظر میخورند. تنها جایی که تجمع گسترده به نظر میرسد، میدان آزادی کییف است که در آن شماری از شهروندان اوکراینی علیه تهاجم روسیه به کشورشان تجمع اعتراضی برگزار کردهاند. در کنار پیادهرو، دهها تابلوی بزرگ با عکسها و نامهای قربانیان غیرنظامی به نظر میرسد که در نتیجه حمله روسیه به این کشور جان باختهاند.
کنفرانس «عدالت و حسابرسی: راههای جدید اندیشیدن» به ابتکار سازمانی به نام «شبکه اوکراین و روسیه» که از چندین سازمان حقوق بشری و دادخواهی برای پیگیری جنایات روسیه در اوکراین و سوریه تشکیل شده، برگزار شده است. قرار است در این نشست در رابطه به راههای جلوگیری از جنایت علیه بشریت، جنایات جنگی و نسلکشی از سوی نیروهای روسی در این دو کشور بحث صورت گیرد. اشتراککنندهگان شخصیتهای با سوابق متفاوت کاری از جمله سابقه کار عدلی و حقوقی، حقوق بشر، جرایم علیه بشریت و نسلکشی و خبرنگاران هستند. این افراد متعلق به شماری از سازمانهای غیرحکومتی اوکراینی، سوری، یک حقوقدان ایرانی مقیم انگلستان و من میباشیم.
کنفرانس با سخنرانی اولگا لوتمن، هماهنگکننده «شبکه سوریه و اوکراین» آغاز میشود. او همه اشتراککنندهگان را خوشآمد گفته و ابراز تشکر میکند که از راههای دور و با صرف ساعاتهای طولانی خود را به پایتخت اوکراین رساندهاند تا در رابطه به امکان دسترسی و تطبیق عدالت علیه آن عده از مقامهای روسی که در جنایات علیه بشریت، نسلکشی و جنایات جنگی سهم دارند، حرف بزنند و گفتوگو کنند.
سخنرانان بعدی شامل معین وزارت خارجه اوکراین، عضو اداره مستقل دادرسی اوکراین، استیفن رپ، عضو افتخاری انستیتوت هیگ برای عدالت جهانی و سفیر فوقالعاده پیشین امریکا در رابطه به جنایات جنگی و شماری از حقوقدانهای اواکرینی است. آنها در سخنرانیهای افتتاحیه خود ابراز امیدواری میکنند تا اشتراککنندهگان کنفرانس بتوانند در دو روز آینده راهکارهایی را برای دستیابی به مکانیسمهای موثر عدلی و قضایی جهت رسیدهگی به جنایات جنگی و جرایم علیه بشریت و نسلکشی در اوکراین، سوریه و دیگر مناطق دنیا، ایجاد کرده و از این طریق به سمع سیاستمداران کشورهای بزرگ و نیز سازمانهای بینالمللی این پیشنهادها را برسانند.
در روز نخست جلسه، سخنرانیها و گفتوگوهای عمیق به چگونهگی دادرسی به جرایم جنگی، جرایم علیه بشریت و نسلکشی از طریق مکانیسمهای موجود بینالمللی میپردازند. در این مباحث اشتراککنندهگان تاکید میکنند که رسیدهگی به این جنایات، یکی از اولویتهای اساسی جامعه بشری است تا جلو تکرار این جنایات بهسرعت گرفته شود و امکان تکرار آن در آینده نباشد. اشتراککنندهگان هر چند نسبت به بیعلاقهگی برخی از سیاستمداران به مساله رسیدهگی به این جنایات شکایت دارند و نیز نسبت به عدم موثریت سازمان ملل متحد بهویژه شورای امنیت این سازمان که در آن پنج عضو دایمی دارای حق وتو هستند، شاکیاند؛ زیرا در موارد متعددی استفاده از حق وتو بهویژه توسط روسیه باعث میشود تا جلو تصویب برخی از قطعنامههای این شورا در مورد رسیدهگی به جرایم جنگی، جرایم علیه بشریت و نسلکشی گرفته شود. سخنرانان بر نقش مفید و موثر سازمانهای مستقل حقوق بشری، نهادهای جامعه مدنی و رسانهها در مستندسازی اینگونه جنایتها تاکید میکنند. آنها به این باورند که برای رسیدهگی درست و اساسی به جنایات جنگی، جرایم علیه بشریت، نسلکشی و آپارتاید جنسیتی، نهادهای مستقل حقوق بشری، جامعه مدنی و رسانهها باید این جنایتها را بهصورت سیستماتیک مستندسازی و به قدر امکان اسناد، شواهد، عکس و ویدیو تهیه کنند تا در صورت رسیدهگی به این جنایتها این اسناد بتواند روند رسیدهگی را تسهیل کند.
با توجه به پیچیدهگی ساختارهای عدلی و قضایی بینالمللی از جمله محکمه بینالمللی جرایم جنایی که مقر آن در شهر هیگ هالند است و نیز سازمان ملل متحد، شورای حقوق بشر و دیگر نهادهای بینالمللی عدلی، قضایی و حقوق بشری، سخنرانان به این باورند که روند رسیدهگی به قضایای یادشده زمانگیر و پیچیده خواهد بود.
تاکید دیگر سخنرانان بهویژه در مورد جنایاتی که از سوی روسیه در کشورهایی چون سوریه و اوکراین ارتکاب یافته، این است که عدم رسیدهگی به جنایات اتحاد جماهیر شوروی پس از جنگ جهانی دوم در کشورهای اروپای شرقی و افغانستان، سبب شده است که دولت فعلی روسیه بهعنوان میراثدار مستقیم اتحاد جماهیر شوروی با خیال راحت به این جنایات در سوریه و در حال حاضر در اوکراین ادامه بدهد.
سخنرانان به این باورند که روسیه میراثدار رژیم کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی است و تفکر تهاجمی، تجاوز و ضمیمهسازی قلمرو کشورهای دیگر به قلمرو خود از طریق اجبار، کشتارهای دستهجمعی غیرنظامیان، ارتکاب جرایم جنگی، جرایم علیه بشریت و نسلکشی روشی است که بیش از چند قرن در این کشور سابقه دارد. دولت روسیه در عصر حاضر نیز به دلیل ضعف نهادهای عدلی و قضایی بینالمللی و با وجود تعهد به معاهدات، کنوانسیونها و مقررات بینالملل، بیباکانه به جنایت در مناطقی که بر آنها حمله میکند، ادامه دهد و پروای قوانین، کنوانسیونها و مقررات بینالمللی را ندارد.
اکثریت سخنرانها ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه و شماری دیگر از مقامهای روسی را مسوول کشتار، ویرانی، نسلکشی و ارتکاب جرایم جنگی میدانند و تاکید میکنند که این افراد باید مورد پیگرد قضایی و جنایی قرار بگیرند. به گفته آنها، این افراد به هر قیمتی باید از سوی دادگاه بینالمللی جرایم جنایی محاکمه و مجازات شوند.
سهشنبه، ۱۷ اکتوبر ۲۰۲۳، روز دوم کنفرانس:
عدالت و حسابرسی: راههای جدید اندیشیدن
روز دوم کنفرانس با مباحثی چون «قربانیان تنها عدد نیستند»، «ناامنی جیوپولتیک»، «واکنش به دروغپردازی یا disinformation»، «عادیسازی رابطه با رژیم بشار الاسد: چه کسانی قیمت آن را میپردازد» و «کشف مسیرهای حمایت مالی (از سوی روسیه)» ادامه مییابد.
در این جلسات اشتراککنندهگان که شامل کارشناسانی از اوکراین، سوریه، اروپا و امریکا هستند، در رابطه به نقش مخرب روسیه در کشورهایی چون سوریه و اوکراین و نیز منطقه بزرگی که به اصطلاح خاورمیانه خوانده میشود، صحبت میشود.
سخنرانان در رابطه به قربانیان حملات روسیه در سوریه و اوکراین با نمایش ویدیوهای مستند از قربانیان حملات، نشان میدهند که روسها نهتنها غیرنظامیان را هدف میگیرند، بلکه حتا کارکنان صحی، آمبولانسهای حامل قربانیان از محلات درگیری به شفاخانهها و ساختمانهای شفاخانهها را هدف قرار داده و باعث تلفات گسترده شدهاند. این در حالی است که حمله بر اماکن عمومی غیرنظامی، بهویژه محلاتی که در آن قربانیان برای دریافت خدمات صحی میروند و یا هدفگیری داکتران و کارمندان صحی، در همه قوانین بینالمللی بشردوستانه و قوانین جنگ، جرم و جنایت جنگی است و براساس این قوانین مرتکبان آن باید مورد تعقیب عدلی و قضایی قرار گیرند.
وقتی به روایت این افراد از حملات روسیه و متحدانش بر محلات ملکی، شفاخانهها و کارمندان غیرنظامی گوش میدهم، یادم میآید که ارتش سرخ روسیه در زمان تجاوز به افغانستان نیز هزاران مورد از این جنایات را مرتکب شده و دهها هزار انسان هموطن مرا کشته و زخمی، معیوب و معلول کرده است. همچنان شباهتهای زیادی میان حملات روسها و طالبان پیدا میکنم. طالبان نیز قبل از فروپاشی نظام جمهوری در افغانستان، از حمله بر اماکن ملکی و تجمعات انسانی بهمثابه یک استراتژی برای گسترش ترس، وحشت و ترور استفاده میکردند. حملات انتحاری بر دانشگاه کابل در سال 2020، حمله بر شفاخانه نسایی و ولادی در دشت برچی کابل در همان سال که منجر به جانباختن دستکم 24 مادر و کودک شد و نیز حملات اخیری که بر اماکن مذهبی شیعهها و هزارههای افغانستان انجام میشود، شباهتهای زیادی میان این حملات و روش وحشیانه حملات روسها و متحدانش مییابم. به نظر میرسد که گسترش ترس، وحشت و ترور یکی از روشهای بسیار قدیمی در میان دولتها و گروههایی است که از طریق کشتار غیرنظامیان، نابودی زیرساختها و ویرانسازی گسترده، مردم را مجبور میسازند تا به زانو درآمده و در نهایت مجبور به تسلیمی و اطاعت از سلطه این گروهها و دولتهای جنایتکار شوند.
در بحث دوم که زیر عنوان «ناامنی جیوپولتیک» برگزار میشود، من نیز یکی از سخنرانان هستم. من تجارب افغانستان از سیاستها، مداخلات و فعالیتهای روسیه از قرن هژده به این سو در افغانستان و آسیای میانه را به بحث میگیرم و تجارب افغانستان را بهعنوان یکی از کشورهایی که قربانی سیاستهای جیوپولتیک اتحاد جماهیر شوروی در جنگ سرد بود را مطرح میکنم. در این بحث همه اشتراککنندهگان به این باورند که روسیه بهعنوان میراثدار اتحاد جماهیر شوروی و روسیه تزاری، در تلاش است تا جایگاه ازدسترفته این کشور در سطح بینالمللی را از طریق جنگهای نامتقارن، جنگهای مختلط و هایبرید، دروغپردازی، گسترش وحشت و خشونت و تخریب زیرساختهای کشورهایی که بر آنها حمله میکند و یا به آنها نظر دارد، احیا کند.
در تجربه افغانستان من به ضمیمهسازی پنجده در قرن نوزدهم اشاره میکنم و تجربه افغانستان از دوران تجاوز ارتش سرخ را که منجر به تلفات میلیونی در کشورم شد، یادآوری میکنم. همچنان بر این نکته تاکید میکنم که دولت روسیه در دوران حضور ناتو و امریکا در افغانستان، بهصورت غیرمستقیم به طالبان تجهیزات نظامی و ماینهای ضد وسایط میداد تا به این صورت ماموریت نیروهای ناتو و امریکا با کندی و شکست مواجه شود.
نکته مهمی که در این بحث متوجه میشوم، این است که روسها در بسیاری از کشورهایی که بر آنها حمله کرده و یا در آنها حضور یافتهاند، از تاکتیکها و روشهای مشابهی استفاده کردهاند. بهعنوان نمونه، روسها در کشورهایی چون گرجستان، اوکراین، افغانستان، سوریه و حتا شماری از کشورهای افریقایی، با حمایت از گروههای مسلح غیردولتی و نیروهای مسلح مزدور چون واگنر، با کشتار گسترده غیرنظامیان و تخریب زیرساختها و استفاده از سلاحهای ممنوعه، دولتهای مشروع کشورهای مورد هدف خود را در وضعیت دشواری قرار دادهاند که در نتیجه آن غیرنظامیان و حتا ساختارهای دولتی چارهای جز تسلیم و اطاعت نداشتهاند.
در بحث مربوط به «واکنش به دورغپردازی (disinformation)» کارشناسان شیوههای متفاوتی که روسیه در این عرصه به کار میبرد را به تحلیل میگیرند. آنان به این باورند که روسیه علاوه بر راهاندازی دستگاههای دورغپراگنی چون خبرگزاری اسپوتنیک که به زبانهای متفاوت دنیا نشرات دارد، از شگردهای مختلفی در رسانههای اجتماعی کار میگیرد. به باور آنان، روسیه با استفاده از خبرگزاری اسپوتنیک و رسانههای دیگری که از آن کشور نشرات دارند و یا رسانههای محلی که از سوی دستگاههای استخباراتی این کشور تمویل میشوند، در کنار نشر اطلاعات و تحلیلهای گمراهکننده تلاش میکنند تا افکار عامه کشورهای مورد هدف خود را فریب دهند. علاوه بر آن، دستگاههای دروغپراگنی روسیه به هدف دستکاری در انتخابات برخی از کشورهای دموکراتیک از جمله امریکا و کانادا کوشیدهاند تا نظر رایدهندهگان را نسبت به یک نامزد تغییر داده و آنان را تشویق کنند تا به نامزدهای مورد نظر کرملین یا حتا به نامزدی رای بدهند که مسکو فکر میکند در آینده میتواند با وی همکاری کند و یا حداقل از جانب وی آسیبی متوجه روسیه نشود.
هنگامی که این بحث به پایان میرسد، همه اشتراککنندهگان برای صرف نهار به اتاق دیگر میروند. بعد از صرف نان چاشت و تفریح، اشتراککنندهگان در حال بازگشت به سالون کنفرانس هستند که صدای گوشخراش آژیر خطر به صدا درمیآید.
ساعت ۴:۱۲ عصر است. آژیر خطر همچنان بوق میزند و از احتمال جدی حملات هوایی یا راکتی هشدار میدهد. من و همراهانم از لحظه ورود به اوکرین میدانیم که وقتی صدای آژیر خطر به صدا درآید، باید به نزدیکترین پناهگاه امن زیرزمینی برویم تا از خطر بمباران و ویرانیهای ناشی از آن در امان بمانیم.
یکی از مهمانداران ما که مردی بلندقامت اوکراینی است، به ما دستور میدهد تا به نزدیکترین «پناهگاه امن» پناه ببریم؛ چون به گفته او ممکن است هواپیماهای روسی یا هم راکتهای کورشان، بعد از یک وقفه دوهفتهای، کییف، پایتخت اوکراین را هدف قرار دهند. او میگوید که سالون جلسات کنفرانس به دلیل اینکه در منزل اول یک ساختمان قدیمی ششمنزله واقع شده است، در حال حاضر «امن» است، اما تاکید میکند که اگر بمباران ادامه یابد، باید به نزدیکترین ایستگاه مترو که از ماه حدود 500 متر فاصله دارد برویم. میگوید ایستگاههای زیرزمینی متروی کییف در برابر حملات هوایی و راکتی بهمراتب امنتر و مستحکمتر است.
مثل دهها شرکتکننده دیگر کنفرانس که شهروندان اوکراینی، سوری، امریکایی و اروپایی هستند، ترسیدهام و نگران و وارخطا به سمت پناهگاهی که در واقع سالون جلسات کنفرانس است، میروم. البته من در خبرها خوانده و دیده بودم که باشندهگان شهر کییف از آغاز جنگ به این سو از ایستگاههای زیرزمینی مترو بهعنوان پناهگاه استفاده میکنند.
https://x.com/pravda_eng/status/1714273229626650922?s=20
صدای آژیر خطر برای دقایق طولانی باعث میشود تا پنل بعدی کنفرانس که من گرداننده آن هستم، آغاز نشود. در نهایت آژیر خطر ساعت ۵:۲۲ عصر متوقف میشود و خبر میرسد که خطر برطرف شده است.
https://x.com/aborealis940/status/1714286070463070210?s=20
با پایان یافتن آژیر خطر، من روی استیج میروم و از اشتراککنندهگان پنل دعوت میکنم تا در کرسی خود بنشینند. پیش از آنکه جلسه را آغاز کنم، خاطره مشترک خود و میلیونها هموطنم را که در سالهای جمهوریت در کابل و شهرهای دیگر از ترس حملات انتحاری، تروریستی و راکتی طالبان داشتیم، در میان میگذارم. میگویم که من و میلیونها شهروند افغانستان برای سالها وقتی صبحهنگام به هدف کار یا خرید از خانه بیرون میشدیم، آخرین خداحافظی خود را با خانوادهها و عزیزان خود میکردیم، زیرا مطمین نبودیم که به خانه برگردیم. متاسفانه آن سالها بهویژه در کابل روزها و هفتههایی بود که پیوسته و پیهم چندین حمله انتحاری و تروریستی جمعی انجام میشد و صدها انسان بیگناه در نتیجه آن حملات کشته، زخمی و یا معلول و معیوب میشدند. از جمله به حملات خونین مقابل دروازه سفارت آلمان در سال 2017، حمله به مرکز آموزشی کاج در سال2022، حمله بر زایشگاه دشت برچی، حمله بر دانشگاه امریکایی و… اشاره میکنم.
بعد با آرامش و اطمینان میگویم که وقتی آدمی در جنگ و انفجار و انتحار بزرگ میشود و زندهگی میکند، اندکاندک به آن عادت میکند و چنان وضعیتی بخشی از زندهگی روزمره جوامع جنگزده میشود.
***
جلسه چهارم که در ارتباط به «عادیسازی رابطه با رژیم بشار الاسد: چه کسانی قیمت آن را میپردازند» است را من گردانندهگی میکنم. در این جلسه اشتراککنندهگان به سفرهای اخیر بشار الاسد به شماری از کشورهای عرب، روسیه و ایران اشاره کرده و نسبت به دعوت مجدد از سوریه برای پیوستن به اتحادیه عرب انتقاد میکنند. اشتراککنندهگان تاکید میکنند که بشار الاسد، رییس جمهور سوریه، یک «جنایتکار جنگی» است و بایست مورد مجازات و محاکمه قرار گیرد. آنان همچنان به وضعیت اسفناک مردم در قلمرو تحت کنترل رژیم بشار الاسد اشاره کرده و میگویند که فقر، خشونت و جنایت در این مناطق بهصورت گسترده وجود دارد و هزاران مخالف سیاسی رژیم در زندانهای مخوف رژیم سوریه زندانیاند. به باور آنان، روسیه و ایران با دعوت از بشار الاسد به پایتختهای خویش، به وی مشروعیت مجدد بخشیده و شماری از کشورهای عربی نیز زیر فشار روسها و جمهوری اسلامی ایران و یا به دلیل اینکه رژیم سوریه بدیل دیگری ندارد، در تلاش هستند تا روابط خود را با بشار الاسد عادیسازی کنند.
یکی از سخنرانان که شهروند سوریه است و بهصورت پیوسته به شمال سوریه، جایی که در کنترل نیروهای مخالف رژیم سوریه قرار دارد، سفر میکند، میگوید که رژیم بشار الاسد برای احیای وجهه خویش با دعوت از شخصیتهای معروف رسانهها به دمشق و دیگر شهرهای تحت کنترل رژیم، آنان را با پرداخت پولهای گزاف به محلاتی میبرد که در آن رقص و شادمانی و آرامش وجود دارد. به گفته وی، آنچه را رژیم سوریه از طریق این شخصیتها و از طریق رسانههای اجتماعی نشان میدهد، به هیچ صورت وضعیت واقعی زندهگی در مناطق تحت کنترل رژیم سوریه نیست؛ زیرا فقر و ویرانی از یک طرف و ترس از شکنجه و گرفتاری و زندان از طرف دیگر، مناطق تحت کنترل رژیم سوریه را به یک زندان مخوف بزرگ بدل کرده است.
من نیز در جریان این جلسه به نمونه مشابه آن در افغانستان تحت کنترل طالبان اشاره میکنم و میگویم که انگار تمام رژیمهای خودکامه، نامشروع و مستبد، روشها و شیوههای مشابهی را برای عادی نشان دادن اوضاع مناطق تحت کنترل خود به کار میبندند. چنانچه طالبان نیز در چندین مورد شخصیتهای معروف رسانههای اجتماعی را از شماری از کشورهای همسایه و حتا افریقا به افغانستان برده و از طریق آنها چنان تبلیغ کردند که گویا اوضاع افغانستان در زیر کنترل سیاستهای مستبدانه طالبان، نسبت به هر زمان دیگری بهتر است. البته بر این نکته نیز تاکید میکنم که عامل اصلی ناامنی، بیثباتی و کشتار در افغانستان در طول 25 سال گذشته طالبان بودند و این تا حدی طبیعی است که پس از بازگشت آنان به قدرت، دیگر از انتحار و انفجار و کشتارهای کور کمتر خبر بخوانیم؛ چون طالبان حالا به جای راهاندازی کشتارهای کور و انفجار و انتحار، زندانهای خود را مملو از افرادی کردهاند که تصور میکنند مخالفشان هستند و یا با جبهات مقاومت ارتباط دارند.
بعد از پایان جلسه، از محل کنفرانس بیرون میشوم تا اندکی در شهر قدم بزنم و با مردم در مورد اوضاع اوکراین صحبت کنم. باد خنک پاییزی بهشدت میوزد و ساعت حوالی 6:30 شام را نشان میدهد. جادهها مملو از موتر است و پیادهروها نیز پر از آدمهایی است که با عجله به سمت خانههای خود میروند.
شهر کییف نسبت به گذشته شلوغ شده است؛ چون میلیونها شهروند این کشور که از مناطق جنگی در شرق این کشور فرار کرده، بیشتر در شهرهایی چون کییف و یا مناطق غربی این کشور ساکن شدهاند. این مناطق بهمراتب نسبت به مناطق شرقی این کشور امنتر و نظم و نسق دولتی نیز در آن برقرار است. هزاران سازمان و موسسه کمکرسان بینالمللی نیز در شهر کییف دفتر و دیوان و کارمند دارند و اقتصاد شهر نیز نسبت به دوران قبل از جنگ بهمراتب بهتر است. قیمت زندهگی نسبت به دوران قبل از جنگ در کییف بالا رفته و شمار شهروندان خارجی که برای موسسات و سازمانهای بینالمللی کار میکنند نیز افزایش یافته است.
در گفتوگو با چند دکاندار و فروشنده درمییابم که مردم اوکراین از دولت کشورشان راضی و خوشحالند. از آن جمله وقتی از یک مرد جوان فروشنده در یک دکان وسایل الکترونیک نظرش را در رابطه ولادیمیر زیلنسکی، رییس جمهور برحال و منتخب اوکراین میپرسم، با اطمینان خاطر میگوید: «من او را دوست دارم. او میتوانست در روزهای نخست جنگ فرار کند و ما را تنها بگذارد؛ اما او با وجود اینکه میتوانست فرار کند، ماند و از ما و کشورمان در برابر تجاوز نظامی روسیه دفاع کرد.»
من با این سخن آن فروشنده جوان، احساس قرابت نزدیکی دارم. به او میگویم که متاسفانه رییس جمهور کشور من در حالی که یک ارتش قوی و مسلح و اکثریت مردم افغانستان حاضر نبودند تا تن به سلطه مجدد طالبان بدهند، نامردانه در پس از چاشت ۱۵ آگست ۲۰۲۱ با حلقهای از حواریون نزدیک خود و سه چرخبال فرار کرد و در نتیجه آن دولت جمهوری اسلامی افغانستان که به قیمت خون دهها هزار انسان افغانستانی و سربازان خارجی و صرف میلیاردها دالر و بیست سال تجربه دموکراسی سر پا شده بود، یکشبه فرو ریخت و طالبان با چماق و شلاقهای خویش برگشتند و حالا بیش از دو سال است که افغانستان در زیر سلطه آنان به بزرگترین زندان انسانی و بدترین کشور برای زنان مبدل شده است.
فروشنده وقتی حرفهایم را میشنود، سرش را به علامت تاسف تکان داده میگوید: «رییس جمهور شما یک انسان بزدل و دروغگو بود، اما رییس جمهور زلنسکی یک قهرمان است و به مردم خودش دروغ نگفته است.»
ناراحت و عصبانی نسبت به فرار اشرف غنی و با تمجید از ایستادهگی و قهرمانی رییس جمهور اوکراین در برابر تجاوز روسیه، به یک دکان خوراکهفروشی میروم تا چند بسته چاکلیت اوکراینی بهعنوان تحفه بخرم. زنی میانسال با خوشرویی چاکلیتها را برایم در یک بسته پلاستیکی میگذارد. از او میپرسم که چرا مثل میلیونها هموطن دیگرش به اروپا و یا امریکا نرفته است تا زندهگی بهتری داشته باشد. با تعجب به سویم نگریسته میگوید: «اینجا خانه من است. من چهلوپنجسالهام و میخواهم بقیه سالهای عمرم را همینجا سپری کنم. حتا اگر کشورم در نتیجه جنگ به یک ویرانه مبدل شود، حاضر نیستم اینجا را ترک کنم.»
به او میگویم که شرایط زندهگی و کار در کشورهای اروپایی و امریکای شمالی بهمراتب بهتر از اوکراین است. چشمانش را با اندکی ناراحتی تنگ کرده میگوید: «من ترجیح میدهم در همین کشور و در همین شهر زندهگی کنم. حتا اگر شهرم به بدترین، بیامکاناتترین، ناامنترین و خرابترین شهر دنیا مبدل شود، اینجا را ترک نمیکنم. من کییف را دوست دارم و میخواهم تا آخرین نفسم هوای این شهر را تنفس کنم، حتا اگر هوای آن با باروت و بمب نیز آلوده شود.»
برایش آرزوی سلامتی و صحتمندی میکنم و از اینکه پرسشم او را ناراحت کرده، پوزش میخواهم. میخندد و میگوید که «خارجیهای زیادی سوالهای مشابه به سوالهای تو را از من میپرسند. من با این پرسشها عادت کردهام.»
از آنجا با تاکسی به یک رستورانت ترکی میروم که قبل از جنگ نیز در سفر به کییف آنجا رفته بودم. میروم تا غذای شب را صرف کنم. در مسیر راه از راننده تاکسی در رابطه به جنگ جاری در اوکراین میپرسم. او که مردی چهل یا چهلوپنجساله به نظر میرسد، میگوید: «من از جنگ نفرت دارم. هزاران هموطنم در این جنگ نابرابر جان باخته و در اثر حمله نظامی روسها بخشهای زیادی از اوکراین تخریب شده است. جنگ جز ویرانی و تباهی، حاصلی برای هیچیک از طرفین ندارد.»
***
بازگشت به پولند
صبح روز 18 اکتوبر با 10 تن از اشتراککنندهگان دیگر، به شمول برگزارکنندهگان اصلی که مسوولان شبکه نهادهای سوری و اوکراینی بودند، به سمت مرز پولند حرکت میکنیم. مسیر راه تا مرز پولند امن است. شاهراهی که شهر کییف را به مرز غربیاش در پولند وصل میکند، یک شاهراه معیاری است. از جنگ در این مناطق خبری نیست. شاید به این دلیل که مناطق غربی اوکراین با پولند بهعنوان عضو ناتو یا پیمان اتلانتیک شمالی مرز مشترک دارد، از سوی روسها مورد بمباران واقع نشدهاند تا مبادا گلولهای به آن سوی مرز و در قلمرو پولند اصابت کند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، در آن صورت ممکن است همه اعضای پیمان ناتو با تمام توان با روسیه وارد جنگ شوند؛ چون حمله بر یک عضو پیمان ناتو، حمله بر تمامی اعضای آن تلقی میشود.
زندهگی در تمام مسیر راه که هفت ساعت طول میکشد، عادی به نظر میرسد. زمینهای کشاورزی که در تمام مسیر راه در دو سوی جاده واقع شده، چشمانداز خوشایندی ایجاد کرده است. درختان کنار جاده نیز با رنگهای خزانی مسیر را رنگین ساخته است.
در مسیر راه چند جا توقف میکنیم و برای صرف غذای شام در شهر لهویف اندکی بیشتر میمانیم. شهر لهویف نیز شلوغ است. علت شلوغی نیز امنیت این شهر است. این سبب شده تا مردم از مناطق جنگزده به اینجا هجوم بیاورند. مردم از تجاوز روسیه بر کشورشان ناراحت و عصبیاند و با وجود اینکه هیچ نشانهای از جنگ در این شهر نیست، سایه جنگ را در نگاههای همه میشود دید و خواند.
حوالی ساعت 8:00 شب به مرز اوکراین میرسیم و بعد از یک توقف نیمساعته برای انجام تشریفات مرزی، از مرز عبور میکنیم. به این ترتیب سفری که با ترس و بیم شروع شده بود، در همان نقطه صفر مرزی به پایان میرسد و ما وارد دفتر نیروهای مرزی پولند میشویم. دلهره و ترس ما به پایان رسیده است، اما چند قدم آنسوتر جنگ در اوکراین همهروزه قربانی میگیرد و هیچ چشمانداز روشنی نیز برای پایان آن وجود ندارد.