با درز کردن اخبار کشته شدن رهبر القاعده در کابل، ایالات متحده، طالبان و حتا خود القاعده مانند همیشه به مصروفیتهایشان مشغول خواهند بود.
نویسنده: ابراهیم المرعشی
منبع: الجزیره
در یک نگاه اجمالی، به نظر میرسد که کشته شدن ایمن الظواهری، رهبر القاعده، در 31 جولای در حمله هواپیمای بدون سرنشین امریکایی در کابل افغانستان، مهمترین شکستی باشد که این گروه از زمان مرگ بنیانگذارش، اسامه بن لادن، در سال 2011، تجربه کرده است.
با این حال، الظواهری در طول دههای که القاعده را رهبری کرد، تلاش کرد تا اطمینان حاصل کند که این سازمان همه ابزارهای لازم را برای زنده ماندن از نابودی به کار میبرد. به این ترتیب، هرچند عملیاتی که یکی از سازماندهندهگان حملات 11 سپتامبر را از بین برد، بدون شک یک پیروزی بزرگ برای دولت فعلی ایالات متحده است، اما بعید به نظر میرسد که این گروه را تضعیف کند.
در واقع، پیامدهای این حمله هدفمند برای القاعده بسیار ناچیز خواهد بود. الظواهری که بسیاری او را چیزی جز یک «بوروکرات خاکستری» نمیدانند، میتواند بهراحتی با فردی با طرز فکر مدیریتی مشابه جایگزین شود. او حتا ممکن است با فردی کاریزماتیکتر جایگزین شود و جذابیت گروه القاعده را در بین اعضای فعلی و احتمالی افزایش دهد.
در سطح بینالمللی، حمله هواپیمای بدون سرنشین در کابل بدون شک بر روابط ایالات متحده با طالبان و همچنین آینده عملیات هواپیماهای بدون سرنشین واشنگتن تأثیر خواهد داشت. با این حال، بعید است که منجر به تغییر قابل توجهی شود یا نقطه عطفی در وضعیت منطقهای باشد، چه برسد به وضعیت موجود جهانی.
تاثیر بر القاعده
اگر یک گروه تروریستی دارای بروکراسی سازمانی کارامد، ایدیولوژی پایدار و حمایت جمعی باشد، مرگ رهبرش تأثیر فوقالعادهای بر آن نخواهد گذاشت. القاعده دارای هر سه این عناصر است.
اول، بروکراسی عملیاتی قوی دارد. الظواهری از کاریزمای سلف خود برخوردار نبود؛ اما پس از مرگ بن لادن، او یک سیستم بروکراتیک گسترده و خودکفا با زنجیرههای فرمان روشن ایجاد کرد که تضمین میکرد سرنوشت گروه به هیچ یک از رهبران از جمله خودش وابسته نیست. در دوران تصدی الظواهری، القاعده یک مدل توسعه را اتخاذ کرد که به بهترین وجه میتوان آن را «فرانچایز» توصیف کرد. تحت فرمان او، این گروه با افزودن چندین شعبه یا «فرانچایز» عمدتاً مستقل و خودکفا از نظر مالی، دامنه خود را از مالی به کشمیر گسترش داد. از آنجایی که این شعب میتوانند بدون دخالت زیاد فرماندهی مرکزی به عملیات خود ادامه دهند، بعید است که مرگ هر رهبر باعث از هم پاشیدهگی شبکه شود.
دوم، القاعده به ایدیولوژی خشونتآمیزی پایبند است که برای بیان یا تبلیغ آن به رهبر وابسته نیست. مجموعه ایدههایی که این گروه را هدایت میکند، مدتها قبل از القاعده وجود داشته است و بدون شک پس از حذف آن توسط برخی در مناطق شکست خورده حکومت یا از خود بیگانهگی حمایت خواهد شد. الظواهری ایدیولوگ نبود و او میدانست که برای اطمینان از گسترش و طول عمر گروه نیازی به این نیست که ایدیولوگ باشد. ایدیولوژی القاعده بدون توجه به آنچه برای رهبران آن اتفاق میافتد، به جلب حمایت ادامه خواهد داد.
سوم، در زمان الظواهری، القاعده در مناطقی که فعالیت داشت، از حمایت اجتماعی قابل توجهی برخوردار بود. رهبر القاعده یک عملگرا بود، سختگیری ایدیولوژیک و افراط و تفریط افرادی مانند ابومصعب الزرقاوی و ابوبکر البغدادی، بنیانگذاران داعش را غیرمولد خواند. خلاف آنها، الظواهری گروه تحت کنترل خود را تشویق کرد تا به جای تسلط کامل، با مردم محلی و گروههای مسلح محلی همکاری کنند. این استراتژی به القاعده اجازه داد تا دامنه خود را گسترش دهد. در سوریه، هیات تحریر الشام، وابسته به آن، حداقل تا حدی به لطف سیاستهای ظواهری تا به امروز پابرجا است. به همین ترتیب در جنوب صحرای آفریقا، در دوران تصدی الظواهری، وابستهگان القاعده با تشکیل اتحادهای سیاسی محلی و جلب حمایت رهبران قبیله، عشایر و کشاورزان، حضور خود را تثبیت کردند. بعید است که این حمایت جمعی تنها به دلیل کشته شدن الظواهری از بین برود.
القاعده در دوران تصدی الظواهری با مهمترین چالش عصر خود روبهرو شد؛ این حمله هواپیماهای بدون سرنشین امریکا یا کشته شدن یک رهبر نبود، بلکه ظهور یک جناح جداییطلب در قالب داعش بود که نهتنها اعضایی را از الظواهری به خدمت گرفت، بلکه روایتی موازی و دولتمحور ایجاد کرد که دیدگاه بروکراتیک و غیرمتمرکز الظواهری از یک شبکه تروریستی را تضعیف کرد.
با توجه به اینکه القاعده توانست از چالش وجودی ناشی از داعش جان سالم به در ببرد، هیچ دلیلی وجود ندارد که شک کنیم که از دست دادن رهبر اخیرش نیز تأثیر چندانی نخواهد گذاشت.
تبعات توافق دوحه
ایالات متحده الظواهری را در یک مجموعه غار پنهان در یک منطقه روستایی افغانستان که دسترسی به آن سخت است، پیدا نکرد. او در کابل پیدا و کشته شد. این موضوع باعث شد که بسیاری این سوال را مطرح کنند که آیا طالبان یا حداقل برخی از عناصر درون این گروه از حضور او در آنجا اطلاع داشتند یا آن را تسهیل کردند؟
توافق 2020 دوحه خروج نیروهای امریکایی و ناتو از افغانستان را منوط به تضمین طالبان مبنی بر اینکه این کشور بهعنوان پناهگاهی برای القاعده یا داعش جهت انجام حمله علیه ایالات متحده نخواهد بود، مشروط ساخت.
در همین راستا، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، طالبان را به دلیل «میزبانی و پناه دادن» به الظواهری در کابل به نقض توافقنامه متهم کرد، در حالی که طالبان حمله هواپیماهای بدون سرنشین را محکوم کرده و آن را نقض توافقنامه خواندند. این اظهارات یادآور اظهاراتی است که در سال 2011 بین ایالات متحده و پاکستان پس از پیدا شدن و کشته شدن بن لادن در یک منطقه مسکونی در ابوتآباد ردوبدل شد.
در آن زمان، ایالات متحده و پاکستان موفق شدند راهی برای ادامه روند عادی که پس از ابراز نارضایتیهایشان ایجاد کردند، بیابند. ما احتمالاً بعد از کشته شدن الظواهری شاهد همین موضوع بین ایالات متحده و طالبان خواهیم بود. هنگامی که آنها ابراز نارضایتی خود را از آنچه اتفاق افتاده تمام کردند، به روابط محتاطانه خود ادامه خواهند داد؛ زیرا دشمن مشترکی دارند: شاخه خراسان دولت اسلامی (ISKP). از آنجایی که دولت بایدن در حال حاضر مشغول بازدارندهگی چین و روسیه است، همچنان به طالبان برای بازدارندهگی داعش یا حداقل حفظ صلح در افغانستان نیاز دارد.
ترور با هواپیماهای بدون سرنشین ادامه دارد
در مقایسه با دولت ترمپ، تعداد حملات هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده در دوران تصدی بایدن به طرز چشمگیری کاهش یافته است؛ تصدیق آشکاری از سوی دولت فعلی که چنین حملاتی به نارضایتیهایی میانجامد که در درازمدت به خشونت، درگیری و احساسات ضد امریکایی دامن میزند. بهعنوان مثال، کشته شدن قاسم سلیمانی در سال 2020 در عراق، ایران را از داشتن یک رهبر کاریزماتیک محروم کرد و به رییس جمهور وقت، ترمپ، اجازه داد تا امتیازاتی را کسب کند، اما به هیچ وجه نتوانست تسلط ایران بر عراق را بشکند. در واقع، چیزی بیشتر از تقویت احساسات ضد امریکایی در هر دو کشور به دست نیاورد.
رییس جمهور فعلی امریکا و کسانی که در دولت او هستند، بدون شک از این موضوع آگاهاند. با وجود این، قتل الظواهری در افغانستان نشان میدهد که حتا بایدن نیز قادر به مقاومت در برابر دستاوردهای سیاسی کوتاهمدت ناشی از چنین حملات پرمخاطره و کمخطر با هواپیماهای بدون سرنشین نیست.
همه اینها نشان میدهد که وقتی اخبار مرگ الظواهری به بیرون درز کرد، احتمالاً بازیگران درگیر به کار معمول خود ادامه خواهند داد. القاعده یک رهبر جدید منصوب خواهد کرد و به عملیات خود ادامه خواهد داد و ایالات متحده و طالبان به رغم افزایش تنشها، به روشی که براساس توافقنامه دوحه در سال 2020 به دست آوردهاند، ادامه خواهند داد.