براساس گزارش رسانهها، طالبان اخیرا با جامعه جهانی، مشخصا ایالات متحده امریکا، به توافقاتی پنهانی دست یافته است که براساس آن مکاتب دخترانه به مدارس دینی تغییر خواهند یافت و بازگشایی خواهند شد. این طرح، بهشکل آهسته تطبیق خواهد شد و هدف از آن رسیدن دولت بایدن به یک دستاورد در مورد وضعیت افغانستان و منفذی برای رسیدن طالبان به مشروعیت بینالمللی است. تا کنون در برخی ولایات جنوبی تعدادی از مکاتب دخترانه به همین نام بازگشایی شدهاند. از ولایت غزنی نیز گزارش شده که تعدادی از مکاتب خصوصی، بخش دخترانه خود را به مدرسه دینی تغییر داده و جواز مدرسه گرفتهاند. برای سهامداران این مکاتب، بازگشایی مکاتب دخترانه زیر هر نام و با هر برنامه آموزشیای که باشد، سودآور است. برای هر دو طرف این معامله نیز تطبیق این طرح منافع آنی دارد، اما برای مردم افغانستان، بهویژه دختران، یک طرح غیرمنطقی و خطرناک است.
مدرسه دینی که از وزارت معارف تحت کنترل طالبان جواز فعالیت بگیرد و زیر نظر آنها کار کند، بدون شک نصاب آموزشی این گروه را تطبیق میکند. این گروه که پیش از سقوط دولت افغانستان، کمیتهای را برای بررسی نصاب معارف توظیف کرده بود، مضامین مکتب را کلمهبهکلمه بررسی و پس از چند ماه کار، برای به گفته آنها «اسلامیسازی» آن طرحی جامع را به رهبری این گروه ارایه کرد. حذف برخی مضامین مکتب از نصاب آموزشی، مانند فرهنگ، رسامی و تعلیمات مدنی، زیرمجموعه همین طرح اسلامیسازی نصاب انجام شده است. دقت شود که مضامینی مانند فرهنگ و نقاشی از نظر طالبان غیراسلامی است. در سوی دیگر، این گروه مراکزی را به نام «مدارس جهادی» در ولایات ایجاد کردهاند که گفته میشود در آن مراکز اکثراً تمرکز بر تربیت نیروی جنگی و آماده مرگ برای آنهاست. طرح تاسیس هزاران مدرسه دینی دیگر در همه ولسوالیها و ولایات افغانستان در کنار آن تطبیق میشود. این در حالی است که پیش از سقوط افغانستان به دست طالبان نیز هزاران مدرسه دینی در گوشه و کنار کشور فعالیت داشتند. براساس آمار اداره احصاییه ملی، «در سال 1400 خورشیدی ۷۹۴ مدرسه، ۲۱۹ دارالحفاظ و ۱۱۰ دارالعلوم در چوکات وزارت معارف فعال بودهاند.» آمار سال ۱۴۰۰ وزارت معارف نیز میگوید که «تنها در مراکز دینی دولتی و خصوصی ثبتشده در این وزارت، ۳۱۸ هزار و ۷۲ دانشآموز به شمول ۸۴ هزار و ۱۵ دختر مشغول آموزش سنتی بودهاند.» بیش از 84 هزار دانشآموز دختر فقط در مدارس دینی دولتی در سال 1400 آموزش سنتی میدیدهاند، در حالی که به یقین میتوان گفت بیش از نیم مدارس در افغانستان اصلا ثبت دولت نبودند. با احتساب تخمینی دانشآموزان دختر در مدارس دینی دولتی و غیردولتی، در همان اواخر جمهوریت هم همزمان حدود 200 هزار دختر آموزش ملایی میدیدهاند. به این آمارها وقتی نگاه کنیم، ابعاد بیشتری از غیرمنطقی بودن طرح مدرسهسازی مکاتب دخترانه برجسته میشود.
حالا که طالبان نصاب تحصیلی دانشگاهها و نصاب آموزشی مکاتب را دستکاری کرده و از آن ارزشهای مدنی و انسانی حذف و به جای آن مطالبی برای تبلیغ ایدیولوژی طالبان آورده شده است، وضعیت در مدارس دینی وخیمتر است. این مدارس، به دلیل تطبیق نصاب طالبانی، بهصورت مستقیم به ترویج افراطیت در کشور کمک میکنند.
به دلیل فعالیت هزاران مدرسه دینی در کشور، طرح مدرسهسازی مکاتب مدرن، ضمن آنکه یک عقبگرد آشکار در عرصه آموزش است، یک طرح غیرلازمی و غیرمنطقی نیز است. تربیت میلیونها ملای زن و مرد در جامعهای که همین حالا از نگاه ملا مشبوع است، هیچ منطقی ندارد. فارغان این مدارس نه از سطح سواد کافی برخوردار میشوند و نه توانایی ایجاد کار را دارند. آنها حتا نمیتوانند در شرکتهای خصوصی و نهادهای داخلی و بینالمللی کار کنند. در دستگاه بروکراسی دولت نیز توان انجام کارهای تخصصی و حرفهای را ندارند. تربیت میلیونها انسان بیمهارت و فرستادن آنها به جامعهای که بازار کار در آن بهشدت کساد است، از هیچ منطقی برخوردار نیست. این طرح زیر هر نام و به هر بهانهای اگر تطبیق شود، با نصابی که طالبان ساختهاند و مدرسهایی که آنها استخدام میکنند، فقط و فقط به ترویج افراطیت در جامعه دامن میزند. هیچ برونداد دیگری نمیتوان از این مراکز انتظار داشت.
سویه دیگر غیرمنطقی بودن این طرح، مخالفت طالبان با فقه جعفری است. افغانستان سرزمین مشترک همه شهروندانش است و در برنامههای بزرگ در سطح ملی، باید همه ساکنان این سرزمین در نظر گرفته شوند. طالبان به محض سلطه بر کشور، تدریس فقط جعفری را در دانشگاهها منع کردند. فقه جعفری پیش از آن در چند دانشگاه معدود که دانشجویان شیعه داشتند، بهویژه دانشگاه بامیان، تدریس میشد. چندی پیش هم ملا ندامحمد ندیم، سرپرست وزارت تحصیلات عالی گروه طالبان، ادعا کرد که در افغانستان همه مردم پیرو مذهب حنفیاند، در حالی که شیعیان افغانستان بهشکل تخمینی نفوس خود را چیزی در حدود 20 درصد اعلام میکنند. هر چند هیچ آمار دقیقی در افغانستان وجود ندارد، اما کسی هم نمیتواند منکر وجود پیروان مذاهب مختلف در کشور باشد، غیر از ملا ندیم. بنابراین، اگر مکاتب دخترانه در سراسر کشور به مدارس دینی تبدیل شوند، آن زمان با توجه به دشمنی و مخالفت گروه طالبان با فقه جعفری، تکلیف دانشآموزان دختر شیعه چه خواهد شد؟ این احتمال قویا وجود دارد که طالبان به آنها اجازه ندهند که علوم دینی را براساس فقه جعفری بیاموزند، در آن صورت آموختن فقه حنفی برای پیروان سلفیت یا شیعه چه منطقی میتواند داشته باشد؟ کسی که در مدرسه دینی درس میخواند، فراتر از دین و مذهب، چیزی نمیتواند حوزه کاری او باشد و اگر کسی نتواند آموزههای دینی را هم براساس مذهب خود فرابگیرد، دیگر از احمقانه بودن این طرح چیزی کم نمیماند.
اگر طالبان به دانشآموزان دختر شیعه فقه حنفی را آموزش دهند، این دختران بدون شک به آن مدارس نخواهند رفت و در نتیجه از سیستم آموزشی کشور حذف خواهند شد. اگر اجازه دهند فقه جعفری برای آن دختران تهیه و تدریس شود، باز هم آن را طالبان تهیه خواهند کرد که پیشاپیش غیرمنطقی بودن آن روشن است. حتا اگر طالبان از لجاجت خود دست بردارند و به این فقه اجازه تدریس دهند، تربیت میلیونها ملای زن برای جامعه هیچ منطقی را برنمیتابد. بنابراین، طرح مدرسهسازی مکاتب یک عقبگرد وحشتناک، غیرمنطقی و در راستای ترویج افراطیت و تروریسم است، حالا با هر نصاب و هر فقهی تطبیق شود.