سرکوب و حذف، دوام امارت طالبان را تضمین نخواهد کرد

در چهل سال گذشته متاسفانه در کشور ما تنها طرف‌هایی که اسلحه و نیروی حذف داشته‌اند، در صحنه سیاست تاب آورده‌اند. دیگران، آنانی که به ابزاری غیر از زور در سیاست اتکا می‌کرده‌اند، نتوانسته‌اند برای مدت طولانی در میدان خون‌بار سیاست نقش تعیین‌کننده بازی کنند. تجربه سقوط جمهوری اسلامی تازه‌ترین نمونه‌اش بود. پیش از توافق‌نامه دوحه، نیروهای ضد طالب، تحصیل‌کرده‌ها، روشن‌فکران و جامعه مدنی اعتمادبه‌نفس قابل توجه در حفظ ارزش‌های دموکراتیک داشتند و اکثریت جامعه چه در شهرها و چه در روستاها به توانایی این جمع از وطن‌داران‌شان بسیار امیدوار بودند که در رهبری کشور به ‌مسیر صلح و ثبات، موفق شوند. گفته می‌شد که گروه‌های تروریستی هم از لحاظ حمایت جهانی، هم از نظر جلب حمایت مردمی و به‌خصوص از نظر فکری نمی‌توانند رقیب نسل جدیدی شوند که با ابزار و مهارت‌های مدرن سیاست مجهزند. صحبت از این می‌شد که مذاکرات صلح اگر به‌درستی مدیریت شود، طالبان در روندی که بعد از ۲۰۰۱ آغاز شده بود، هضم خواهند شد؛ چرا که آن گروه آجندایی برای اداره کشوری که بسیار متحول شده است ندارد و می‌داند که به تنهایی و با زور تفنگ قادر نخواهد شد همه را حذف کرده امارت ضد زن، ضد تحصیل، ضد آزادی و کار را تحمیل کند. حتا تا ماه‌های پایانی تسلیم‌دهی قدرت به طالبان، این امید اگرچه کم‌رنگ ولی همچنان در ذهن میلیون‌ها هم‌وطن زنده بود.

با به ‌قدرت رسیدن طالبان، ذهنیت‌ها تغییر کرد. قبل از همه، خود گروه طالبان که با تسلیمی سریع کشور شوکه شده بودند، به جای تاکید بر حقانیت خود در حکومت‌داری، توانایی اداری و داشتن برنامه جامع‌تر از دیگران، کندک‌های انتحاری و ابزار کشتار خود را به‌ رخ کشیدند. محافل تجلیل از انتحاری‌ها و بشکه‌های زرد را برگزار کردند. حتا عفو را به‌گونه‌ای تبلیغ کردند که گویا از سر شفقت هزاران انسان کشتنی را نکشته‌اند و باید همه از طالبان سپاس‌گزار باشند. جامعه نیز متاسفانه با فروریزی یک‌باره تمام امکانات غیرخشونت‌آمیز سیاست، متوجه شد که آن اعتمادبه‌نفس مدنی در غیبت سپر دفاع نظامی، چه‌قدر شکننده بوده و چگونه برای چندمین‌ بار سرکوب و حذف ابزار اصلی حاکمیت شده است.

رهبران طالبان همان‌طوری که در گذشته از خشونت عریان و تهدید به حذف ابا نداشتند، اکنون نیز با وجود تبلیغات عفو، در عمل به اعدام‌های صحرایی و حذف و سرکوب مخالفان ادامه می‌دهند و هم در بیان نیت خود از تریبون‌های رسمی ابا ندارند. تازه‌ترین موردش سخنان ندا‌محمد ندیم، وزیر تحصیلات عالی طالبان است که اخیراً گفته است هر کسی که نظام طالبان را تخریب کند، واجب‌القتل است. او به پیروی از رهبرش ملا هبت‌الله باور دارد که تمام مردم افغانستان باید از امارت اطاعت کنند و هر گونه انتقاد در رسانه، حتا اگر با فاکت و سند هم باشد، تخریب شمرده می‌شود. ملا هبت‌الله گفته بود انتقاد سازنده آن است که در خلوت از خود شخص مورد انتقاد صورت گیرد. از این ‌رو، سخن ندا‌محمد ندیم که تخریب زبانی و قلمی مثل تخریب عملی بغاوت شمرده شده و تخریب‌کننده‌گان واجب‌القتل‌اند، نظر شخصی او نیست، بلکه بیان سیاست امارت طالبان است. رهبران طالبان در مواقع مختلف نفرت و انزجار خود را از رسانه‌ها بیان کرده‌اند. باری، در یک فایل صوتی، یکی از آنان با خشم بسیار اظهار داشته بود که رسانه‌ها بدتر از مخالفان مسلح‌اند و از طالبان خواسته بود که منتقدان رسانه‌ای را سرکوب کنند. در تمایل گروه طالبان به اِعمال سکوت و اطاعت مطلق شکی نیست. آنان توانایی تقابل فکری و گفت‌وگو با مخالفان را ندارند و با وجود لاف بسیار از شریعت و در اختیار داشتن مادر علم‌ها، می‌دانند که از نظر علمی در چه جایگاهی قرار دارند و چگونه در اقناع جامعه و توجیه سیاست‌های ضد انسانی ناتوان می‌باشند، از این رو، با کشیدن تفنگ و دره به جان مخالفان می‌کوشند میدان مبارزه فکری را تعطیل کنند. اما، سرکوب و حذف همان‌طوری که در گذشته ضامن دوام حکومت‌ها نشده بود، اکنون نیز سقوط طالبان را تسریع خواهد کرد.

دکمه بازگشت به بالا