«نان، کار، آزادی» شعاری است که زنان در صحنه اعتراضات خیابانی از روزهای نخست پس از سقوط کابل سر دادند؛ شعاری که احقاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آحاد مردم افغانستان بهویژه زنان را دنبال میکند و فارغ از نیازهای اولیه، تاکید بر به رسمیت شناختن حق مشارکت سیاسی، فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی و از همه مهمتر هویت مستقل و انسانی زنان را دارد.
افغانستان در تاریخ منازعات خود، تجارب زیادی ـ چه موفق و چه ناموفق ـ در حوزه اعتراضات خیابانی ندارد و برای همین به باور بسیاری از صاحبنظران، برهه فعلی و اعتراضات خیابانی زنان در کابل و برخی ولایات میتواند بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مدنی کشور به شمار آید. مبارزاتی که با سرکوب شدید از سوی طالبان مواجه شده و در آخرین مورد تلاشی خانهبهخانه معترضان، بازداشت و لتوکوب آنها، تهدید و ارعاب برای اعضای خانواده معترضان گویای گسترش موج سرکوب این اعتراضات است.
در این میان، پرسشی مطرح میشود که پس مردان کجا هستند که صف اعتراضات مدنی در کشور خالی از آنها است؟ پس از سقوط کابل به دست طالبان در 15 آگست، آیا فقط زنان متضرر شدهاند؟ آمارهای ارایه شده از سوی صندوق بینالمللی پول مبنی بر انقباض 30 درصدی اقتصاد کشور در سال 2022 و هشدارهای سازمان ملل و صلیب سرخ، حاکی از وقوع یک بحران بشری و گرسنهگی در افغانستان است. وضعیت فعلی از زندهگی روزمره مردم گویای گسترش فقر و بیکاری در کشور و نبود پول در چرخه اقتصادی است. پس چرا در کنار زنان، سکوت نیم دیگر جامعه نمیشکند؟
در ادامه با تمرکز بر وضعیت فعلی اعتراضات خیابانی در افغانستان به ریشهیابی و آسیبشناسی خلای حضور مردان در صف اعتراضات، فاکتورهای مهم در تبدیل اعتراضات زنان به یک جریان سیال اجتماعی و تبارز هراس طالبان از زنان با سرکوب هرچه بیشتر میپردازیم.
در این گزارش به سراغ دو معترض خیابانی رفتهام. پرداختن به مساله اعتراضات زنان بدون ثبت روایتهای واقعی از سوی این معترضان که در روزها و ماههای بعد از سقوط در صحنه مظاهرهها حضور داشتهاند، ممکن نیست. البته ذکر این نکته نباید مغفول بماند که به دلیل حفظ مصونیت جان این دو معترض، از آشکار ساختن نام و هویت آنها خودداری میکنم.
یکی از این زنان معترض که مبتکر شعار «نان، کار و آزادی» است، پس از نشر خبر یورش نیروهای طالبان به خانه دو تن از دختران (تمنا و پروانه) در مناطق مختلف شهر کابل، در شرایط بغرنجی به سر میبرد. او مجبور به ترک خانه خود شده و در عین هراس از امنیت و مصونیت خود و خانوادهاش، نسبت به وضعیت تمنا و پروانه نگران است.
اعتراضات او از 18 آگست شروع شد؛ اعتراضاتی که به گفته خودش یکی پس از دیگری با خشونت و سرکوب هرچه بیشتر طالبان همراه بوده است.
این معترض میگوید هر زمانی که ما به جاده برآمدیم، طالبان پاسخ ما را با خشونت فزیکی و شکنجه روانی دادند. وقتی از حق زن صحبت میکنیم، آنها ما را فاحشه، اوباش و آشوبگر خطاب میکنند. با قنداق تفنگهایشان بر شانه و گردههای ما میزنند. برای ساعتها همسران، زنان و دختران همین جامعه را به بند میکشند و با تهدید و ارعاب تلاش دارند منزویمان بسازند. حتا بارها در مواجهه با طالبان شنیدهایم که میگویند افغانستان وطن شما نیست، «اینجا ملک فاحشهها نیست».
او انتقاد تندی به کسانی دارد که این مبارزات را تلاشی برای خروج از افغانستان و کیسسازی توصیف میکنند.
«ایستادن و مبارزه چهرهبهچهره در برابر طالب سلاح به دوش، حتا برای دقایقی بهمنزله این است که جان در کف دست میگذاریم. حتا اگر معترضان برای حفظ امنیت خود بخواهند از افغانستان خارج شوند، پرسش من این است که خروج از افغانستان برای حفظ مصونیت و امنیت چه مشکلی دارد؟ مگر این ناپسند است که یک معترض حتا یک روز پیش از خروج از افغانستان ایستاده مبارزه کند؟ کسی خبر دارد این دخترانی که برای اعتراض به سرکها میبرآیند، پیش از برآمدن از خانه، اعضای فامیل خود را به آغوش میکشند و خداحافظی میکنند که شاید خداحافظی آخر باشد؟ این یعنی آنها فکر همه چیز را کرده و جان خود را کف دستشان گرفتهاند. ایستادن مقابل طالب نمایشی میشود؟ طالبی که جز خشونت، تقابل و ضدیت با حقوق بشر چیزی نمیداند؟ خودم هر بار که برای اعتراض میبرآیم، با خودم میگویم که مادرت را به آغوش بکش که شاید آخرین خداحافظی باشد. این قمار و ریسک با زندهگی و جان است. کیسسازی است؟»
این زن معترض بر این نکته تاکید میکند که طالبان از زنان آگاه میترسند و این صدای زنان لرزه بر پیکره آنها انداخته است. البته او به نکته دیگری هم گریز میزند و از دو گروه بهعنوان مخالفان صدای زن یاد میکند؛ طالبان سلاح بر دوش و مردم حامل افکار طالبانیسم و افراطگرایی در لایهلایه جامعه.
این موضوع نشان میدهد که به آسیبشناسی بیشتری نیاز دارد.
سنجر سهیل، صاحب امتیاز روزنامه 8صبح، در بررسی چرایی عدم حضور مردان در صحنه اعتراضات خیابانی، به بافت مردسالارانه جامعه افغانستان و افکار طالبانی گره خورده با اذهان اکثر قریب به اتفاق مردم، اشاره میکند. به عقیده او، ساختارها و مناسبات نابرابر اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در افغانستان در دورههای مختلف تاریخی سبب شده تا سهم مردان از امتیازات و امکانات همواره بیشتر باشد. همین مساله حس نیاز را در مردان کاهش داده و سکوت را به همراه داشته است. البته این تنها فاکتور تلقی نمیشود و عوامل دیگری نیز وجود دارد.
او به پیشبینیهای قریبالوقوع جامعه جهانی نسبت به بحران گرسنهگی و فاجعه انسانی اشاره کرده و تقسیم نابرابر مسوولیت در خانوادهها را یکی از پارادایمهای عدم حضور مردان در اعتراضات توصیف کرد. به تاکید او، شرایط افغانستان بهگونهای است که مردان مسوولیت سنگین اقتصادی، نانآوری و حفظ مصونیت را دارند و به همین دلیل به جای تغییر شرایط، بیشتر به دنبال حفظ داشتههای حداقلی هستند. شاید در کنار تمامی اینها، غیبت مردان در اعتراضات خیابانی با حس کمبود شجاعت و ترس نسبت به آسیبهایی که مردان در چهار دهه جنگ اخیر دیدهاند، بیارتباط نباشد.
بخش عظیمی از قربانیان جنگ چهلساله از نگاه او، مردان هستند. مردانی که شکنجه شدند، مردانی که کشته شدند، مردانی که حبسهای طولانیمدت را تجربه کردند و بالاخره مردانی که ربوده و ناپدید شدند. تمامی موارد ذکر شده، به نوعی دلیل خالی بودن جای مردان در صحنه اعتراضات خیابانی شده است.
او میافزاید: «منازعه افغانستان خلاف چهار دهه گذشته که بخش عمدهای از جنگ در روستاها متمرکز بود، در حال حاضر به شهرها کشیده شده و بر همین اساس نوعیت مبارزه نیز در شهرها چهره و شیوه متفاوت به خود گرفته است. این یک واقعیت است که در بخش بزرگی از تاریخ افغانستان ما شاهد ظهور و بروز جنبشهای موثر در اعتراضات خیابانی نبودهایم. عوامل مختلفی بر این مساله تاثیرگذار بوده، از نبود تجربه تا دانش و آگاهی و از همه مهمتر منازعات مسلحانه در افغانستان، همه بر کمی و کاستیهای این جنبشها سایه انداخته است. بر همین پایه، نکته مهم این است که در آینده اعتراضات، معترضان تبدیل به جریان سیال اجتماعی شوند و این جز با تقویت آگاهی و انسجام، جایگزینی همصدایی به جای تکصدایی، کسب تجارب دیگر کشورها و حمایتهای داخلی و بینالمللی ممکن نیست.»
سهیل، شعار «نان، کار، آزادی» را سنگبنای تاریخی برای بهبود وضعیت سیاسی و اجتماعی زنان توصیف و تاکید میکند که در 20 سال اخیر یکی از مشکلات اساسی در حوزه حقوق زنان این بوده که شماری از جریانها و افراد حاضر در صحنه، کسانی بودند که از درون مناسبات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بهشکل بومی و خودجوش ظهور نکردند؛ ما شاهد شکلگیری یک جریان بومی خودجوش هستیم که هدف و شعارش بسیار متفاوت است. او میافزاید که من نمیخواهم همه را متهم کنم، اما بخش عمدهای از این مدافعان زنان در حقیقت مدافع پروژه و سود اقتصادی خود بوده و هستند. از نظر او، هرچند در میان اینها افراد دارای فکر و اندیشه حضور دارند، اما شمار زیادی نیز به دنبال سود شخصی و و اقتصادی بودهاند، برای همین لابیها و صدای آنان در شرایط حاضر نیز براساس منافع آنها در داخل و خارج افغانستان است.
در همین حال، یکی دیگر از زنان معترض، پس از نشر ویدیویی از تمنا زریاب که گویای یورش طالبان به خانه او در منطقه کارته پروان کابل بود، در تماس فوری با من از وضعیت نگرانکننده خود و خانوادهاش خبر داد. او که دارای دو فرزند است، مجبور به ترک خانه شد. براساس صحبتهای خودش، طالبان پس از تلاشی خانه او، فرزندانش را گروگان گرفته و مبایل مادرش را ضبط کردهاند.
با این وجود، او میگوید که مبارزات آزادیخواهی زنان فراگیر خواهد شد و رفتار طالبان نشان میدهد که شکست خوردهاند؛ چرا که از زنان معترض میترسند و زنان برای آنها تبدیل به یک نگرانی بزرگ شدهاند.
طالبان در اظهارات اخیر خود بازداشت و رفتارهای خشونتآمیز و سرکوبگرانه علیه معترضان را انکار میکنند. از سوی دیگر، جدای از روایتهای معترضان زن، چندین رسانه مطرح بینالمللی اخیراً گزارشهایی از بازداشت و یورش به خانه معترضان، اعمال خشونت و شکنجه روانی را به نشر رساندهاند که بر ادعای معترضان صحه میگذارد. ممانعت طالبان از باز شدن دروازههای مکاتب به روی دختران، انفکاک کارمندان زن از ادارات دولتی، سرنوشت مبهم دانشجویان دختر، مشروط کردن حضور زنان در موترهای شهری به داشتن محرم شرعی و ممنوعیت از حضور زنان در حمامهای عمومی، گوشهای از اعمال محدودیتهای طالبان بر زنان است.
با وجود اینکه افغانستان شرایط دشواری را از حیث ایجاد یک بحران انسانی و اقتصادی تجربه میکند، به نظر میرسد طالبان همه چیز را رها کرده و تمرکز خود را بالای ایجاد فشار و محدودیت روی زنان گذاشتهاند. آیا این به معنای آشتیناپذیری ایدیولوژی و جهانبینی طالبان با زنان نیست؟