در قرن بیستویکم شهزاده محمد بن سلمان را میتوان از معدود رهبران جهان بهشمار آورد که نام او با اصلاحات پیوند خورده است. محمد بن سلمان از زمانی که بهعنوان ولیعهد عربستان سعودی برگزیده شده، دست به یک سلسله اصلاحات گسترده در عرصههای اقتصادی و اجتماعی زده است. به گفته خودش، او میخواهد جامعه عربستان را در برابر چالشهای قرن بیستویکم مجهز و ورزیده کند. در حال حاضر با قدرتگیری محمد بن سلمان، عربستان سعودی شاهد موجی از اصلاحات اقتصادی و اجتماعی است که از اراده شخص خودش سرچشمه میگیرد. او در یک مصاحبه گفته است که عربستان را تبدیل به یک مملکت اسلام معتدل، کشوری که بهروی دنیا باز است، میکند. این حرف بن سلمان اکثریت جوانان را شیفته و مجذوب او میسازد. عدهای معتقدند که این بهترین شانس عربستان برای تبدیل شدن به یک جامعه مدرن است. در این میان پرسش اساسی این است که آیا او موفق خواهد شد گرههای سنت را از هم بگسلد و دروازههای مدرنیته را بهروی جامعه سعودی بگشاید؟ واکنش محافظهکاران سعودی چگونه خواهد بود؟
در درازای تاریخ سه استراتژی جهت پیشبرد و تحقق نوسازی و اصلاحات وجود داشته است: روش فابیانی یا مرحله به مرحله، روش تجدد آمرانه، روش ضربتی و توام با خشونت. تجربه کشورهای جهان نشان داده است که اصلاحات را باید به روش فابیانی و با تاکتیک ضربتی انجام داد، چرا که این بهترین و کاراترین نوع استراتژی جهت تحقق اصلاحات است. در استراتژی فابیانی اصلاحات بهگونه آهسته و با احتیاط اجرا میشود و اصلاحات را از جایی آغاز میکنند که کمترین حساسیت و مخالفت را داشته باشد. کمال اتاترک با استفاده از روش فابیانی و با تاکتیک ضربتی توانست تا حدود زیادی در آوردن اصلاحات موفق عمل کند. اما شاه جوان افغانستان، امانالله خان، با بهکارگیری روش ضربتی و خشونتآمیز نتوانست به مرام و اهداف غایی خویش دست یابد و باعث برانگیختن شورشهای عمومی شد. یک اصلاحگر ورزیده باید اصلاحات را آهسته، پیوسته و سنجیده به پیش ببرد. در غیر آن موتور اصلاحات در منجلاب سنت و محافظهکاری گیر خواهد کرد.
به قول ماکیاولی، «هیچ چیز دشوارتر و خطرناکتر از پیادهکردن یک اقدام نوآورانه و ابتکاری نیست و احتمال موفقیت یک چنین اقدامی بسیار کم است. همه کسانی که از سامان قدیم نفع میبرند، با اصلاحگر دشمن هستند و آن کسانی که از سامان نو سود میبرند نیز در دفاع از اصلاحگر چندان مایهای از خود نمیگذارند. از سوی دیگر، انسان ذاتاً دیرباور است و تا یک پدیده نو را عملاً تجربه نکرده باشد، از دل و جان به آن ایمان نمیآورد.»
از قراین و شواهد مبرهن و هویداست که شهزاده محمد بن سلمان با استفاده از استراتژی ضربتی و خشونت و با دست آهنین میخواهد اصلاحات را در عربستان به پیش ببرد؛ استراتژیای که از آن بهعنوان تجدد آمرانه نام برده میشود. او در یک مصاحبه گفته است: «به نظر من اصلاحات زمانی موفق خواهد شد که موانع را از سر راه برداریم و موتور این اصلاحات در دست یک نفر که مصمم به اصلاحات باشد، جلو برده شود.» در جامعه بهشدت محافظهکار و سنتی عربستان استفاده از این شیوه یک ریسک بزرگ شمرده میشود و ممکن با واکنش تند و شدید محافظهکاران و مرتجعان وهابی روبهرو شود.
در سال ۱۹۷۹ میلادی محمد بن عبدالله القحطانی با یک گروه از شورشیان تعداد زیادی از حجاج را در مسجدالحرام به گروگان گرفت و جنگ میان شورشیان و دولت یک هفته به درازا کشید که در نهایت به کمک فرانسه، شورشیان از پا در آمدند. شورشیان نظام سعودی را نامشروع و غیراسلامی دانسته بودند و بر شکلگیری یک نظام اسلامی تاکید میکردند. احتمال تکرار چنین حوادث در صورت عدم اهتمام به شرایط موجود عربستان میرود.
شماری از کارشناسان به این باورند که اصلاحات در عربستان پیش از آن که بنیادی باشد، بیشتر نمادین است. مثلاً با اعمار چند آسمانخراش و شهرک و آزادیهای محدود اجتماعی میخواهند افکار عامه را منحرف کنند. هرچه هست، با به قدرت رسیدن شهزاده محمد بن سلمان عربستان آبستن یک تحول تازه شده و از یک نوسازی جدید مژده میدهد. موفقیت و شکست بن سلمان نهتنها روی عربستان بلکه بر کل منطقه خاور میانه تاثیرگذار خواهد بود. در جایی که اصلاحات از پایین با شروع بهار عربی به شکست و بنبست انجامید، اصلاحات از بالا توسط اشخاصی همچون بن زاید، ولیعهد امارات متحده عرب، و محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، میتواند یک روزنه امید جهت مدرنسازی این منطقه باشد.
ساموئل هانتینگتون میگوید که رقابت و همچشمی با کشورهای بیرونی میتواند یک زمامدار را به آوردن اصلاحات وادار کند، چرا که در مواجهه با تهدیدهای بالقوه بیرونی باید آمادهگی داشته باشد. در همسایهگی عربستان، قدرتهای بزرگی چون ترکیه، اسراییل، ایران و قطر قرار دارند. در چنین شرایطی ایجاب آن را میکرد که عربستان دست به یک سلسله اصلاحات گسترده بزند تا از رقابت با رقیبان عقب نماند. از نظر هانتینگتون، در جامعه بهشدت سنتی، اصلاحات در یک مرحله زمانی قابلیت اجرایی ندارد و باید مراحل متعدد را پشت سر بگذارد تا نوسازی و اصلاحات به ثمر بنشیند. در عربستان سعودی نیز شهزاده بن سلمان اولین فردی نیست که دم از اصلاحات میزند، بلکه قبل از او شهزاده فیصل و ملک عبدالله نیز دست به یک سلسله اصلاحات زده بودند. ملک فیصل را میتوان اولین فرد متجدد و نوگرا در عربستان دانست. او در سال ۱۹۶۴ بعد از جلوس به قدرت، هزینههای سرسامآور شاه و خویشاوندانش از بودجه ملی را از 15 درصد به 6 درصد کاهش داد و مبالغی را که از این طریق آزاد شده بود، به آموزش، ارتباطات و رفاه اجتماعی اختصاص داد. این انتقال قدرت با کشمکش شدید سیاسی میان خانواده فیصل و سعود همراه بود و خاندان سلطنتی را دستخوش تفرقه کرده و نزدیک بود به یک درگیری تمامعیار بینجامد.
بن سلمان در مسیر اصلاحات با دشواریهای زیادی روبهرو است. درست است که 51 درصد از جمعیت عربستان شهرنشین هستند و اضافهتر از 40 درصد نفوس این کشور را جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل میدهند، اما شهرنشینی بهتنهایی یک عامل بسنده برای حمایت از اصلاحات شمرده نمیشود. چرا که در کشورهای کمتر توسعهیافته شهرنشینان بهمعنای واقعی نمایندهگی از جامعه گزلشافت را نمیکنند و اکثریت آنها در حقیقت شهرنشینان روستایی هستند. از جانب دیگر، 26 درصد جمعیت سعودی به شکل بدوی زندهگی داشته و بادیهنشین هستند، و اضافهتر از 20 درصد مردم عربستان را روستاییان تشکیل میدهند. جمعیت روستایی و بدویان در مقابل هر گونه تحول و دگرگونی حساس هستند و غفلت و نادیدهانگاری این واقعیت هزینه سنگینی را متوجه دولت و اصلاحات بن سلمان خواهد کرد. همچنان هیچ تضمینی وجود ندارد که قشر متوسط جامعه عربستان از اصلاحات مورد نظر حمایت کند؛ چرا که یکی از خصلتهای طبقه متوسط آن است که هرگاه دعدغه شکمشان رفع شود، عقل و ذهنشان به تحرک آغاز کرده و خواهان اصلاحات در تمام عرصه بهویژه در سیستم سیاسی میشوند. به قول علی عبدالله صالح، رییس جمهور پیشین یمن، حکومت بر مردم خاور میانه شبیه رقصیدن بالای لانه اژدها میباشد.
از زمان تاسیس عربستان میان خانواده آل سعود و آل عبدالوهاب یک اتحاد نسبی برقرار است. سلطنت سعودی آل عبدالوهاب را بهعنوان روحانیان طراز اول مملکت شناخته و قضاوت و تریبون مذهب را در اختیار آنان قرار داده است و نیز از خزانه دولت امتیازات مالی ویژه را برای روحانیان آنان بهعنوان پاداش در نظر گرفته است. متقابلاً، روحانیان به لحاظ دینی به سلطنت مشروعیت را دیکته میکردند. شهزاده بن سلمان قرار است این نظم سنتی را برهم بزند و دست روحانیان را کوتاهتر کند که ممکن این عمل او روحانیان را رودرروی او قرار دهد.
بن سلمان در راستای تحول و دگرگونی اقتصاد عربستان نیز یارانه شهروندان را بهگونه چشمگیری کاهش داده است. شهروندان سعودی سالها از یارانههای حکومتی برخوردار بودند و به موازات آن مشروعیت و سامان سنتی موجوده را پذیرفته بودند؛ چرا که از آن منتفع میشدند. اگر قرار باشد شهروندان از این به بعد تمام هزینههای زندهگیشان را خود تامین کنند، دیگر به استواری سامان سیاسی موجوده وقعی نخواهند گذاشت و چه بسا این که در برخی از موارد خواهان تغییر در عرصههای سیاسی شوند و دست به شورش بزنند.
اصلاحات سه بعد دارد: اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. به نظر نمیرسد بن سلمان تمایل داشته باشد که در عرصه سیاسی دست به اصلاحات بزند. اصلاحات در عرصه اجتماعی و فرهنگی شهروندان خفته عربستان را بیدار کرده و آنان را به خودآگاهی خواهد رساند و ممکن در آینده نهچندان دور خواهان آزادی مدنی و سیاسی شوند. در چنین شرایطی ممکن است چرخه اصلاحات با بنبست مواجه شود. در زمینه اصلاحات اقتصادی نیز ابهاماتی وجود دارد. مثلاً، یکی از پیشنیازهای رونق اقتصادی، خصوصیسازی است. در خصوصیسازی رقابت شرط اساسی است؛ این در حالی است که در اقتصاد عربستان بهجای رقابت، رفاقت ملاک قرار داده میشود. اکثریت ناظران، محمد بن سلمان را شخص مشورهناپذیر و خودرای میدانند که بهجای محاسبه از عاطفه در تصمیمگیریها استفاده میکند. یک اصلاحگر ورزیده باید به مشورتها گوش فرا دهد تا احتمال اشتباه را به کمترین حد ممکن برساند. تحریم قطر، پرونده جمال خاشقچی، سعد الحریری و جنگ یمن از اشتباهات بزرگ بن سلمان بهشمار میرود. از چالشهای دیگر سد راه او نگرش پروژهای به اصلاحات است. او میخواهد تا سال ۲۰۳۰ به این اهداف دست یابد؛ هدفی که بعید به نظر میرسد و در خوشبینانهترین حالت دشوار میباشد. باز شدن گرههای سنت در جامعه عربستان و ذوب شدن یخهای ارتجاع یک پروسه درازمدت است که هر گونه شتابزدهگی ممکن نتایج معکوس به ارمغان آورد.
با توجه به آنچه گفته آمد، ذکر این نکته مهم مینماید که در جامعه بهشدت محافظهکار و سنتی عربستان بهکارگیری راهبرد فابیانی با تاکتیک ضربتی بیشتر کارآمد است تا روش ضربتی توام با خشونت. و نیز هر گونه غفلت و بیپروایی به قدرت نامریی سنتگرایان، چرخه اصلاحات را از حرکت باز میدارد. اگر اصلاحات در عربستان مرحله به مرحله اجرا نشود و بهیکبارهگی پیشکش جامعه گردد، ممکن دستآویز خوبی شود برای رقبای محمد بن سلمان همچون شهزادههای رقیب، روحانیان وهابی و سایر مرتجعان تا برای تصاحب قدرت آستین بالا بزنند و در نتیجه، اصلاحات بن سلمان متوقف شود. هرچند که بخت با او یار است، اما ممکن کوچکترین اشتباه و قدمگذاردن به بیراهه هرگز او را به منزلگاه مدرنیته نرساند.