دروغ‌پراکنی طالبان و بی‌تفاوتی مردم

محبوب دهقانی

«این‌ که می‌گویند در افغانستان چندین گروه تروریستی وجود دارد تبلیغاتی است که خلاف ما در ۲۰ سال گذشته انجام می‌شود. چند گروه تروریستی نه، یک گروه تروریستی را پیدا کنند که نیست. یک مدرک هم ندارند.»

این احتمالاً آخرین دروغ بزرگ امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه طالبان، تا زمان نوشتن این سطور است. متقی پیش از این نیز مثل بقیه مقام‌های طالبان دروغ‌های شاخ‌دار زیادی گفته است که حتا مردم عادی نادرستی آن را به‌ساده‌گی می‌توانستند تشخیص دهند. او در حالی با پررویی تمام این دروغ زشت را بر زبان می‌آورد که نخست از همه، طالبان خودش یک گروه بسیار قدرتمند تروریستی است و دوم این که براساس گزارش‌های معتبر بین‌المللی، افغانستان در حال حاضر به لانه امن گروه‌های تروریستی مبدل شده است. کشته شدن ایمن الظواهری، رهبر شبکه القاعده، در قلب کابل از سوی امریکایی‌ها، عملیات‌های تروریستی داعش در شهرهای مختلف افغانستان و اطلاعات فاش شده اخیر پنتاگون، به تنهایی می‌توانند ثابت کنند که متقی آگاهانه در تلاش تحمیق کشورهای منطقه است تا تصویر بسیار پاک‌وتمیز از افغانستان گندزده و غرق در جنایت و جنون طالبان به آنان ارایه کند.

مساله اصلی اما تشخیص دروغ از نادروغ نیست – که البته این هم در ذات خود کار بزرگی است که باید انجام شود -؛ مساله اصلی عادی‌سازی دروغ و کاهش هزینه دروغ گفتن در میان سیاست‌بازان افغانستان است. آنان از بس که دروغ گفته‌اند و مورد بازخواست قرار نگرفته و تاوانی پرداخت نکرده‌اند، دروغ‌گویی بخشی از ماموریت سیاسی‌شان شده است. این جا دیگر نمی‌توان ناآگاهی از واقعیت را دلیل یاوه‌گویی مقام‌های طالبان دانست. فردی مثل امیرخان متقی که از مقام‌های سابقه‌دار گروه طالبان است، نمی‌تواند این قدر بی‌شعور باشد که نداند گروه‌های تروریستی چقدر در افغانستان حضور سنگین دارند. تنها یک ساده‌لوح از دنیا بی‌خبر می‌تواند باور کند که سرپرست وزارت امور خارجه طالبان واقعاً در خلای اطلاعاتی به‌سر می‌برد و نمی‌داند که گروه‌های تروریستی از القاعده و تی‌تی‌پی گرفته تا تحریک اسلامی ترکستان شرقی، انصارالله تاجیکستان، جنبش اسلامی اوزبیکستان و دیگر گروه‌های تندرو اسلامی چه رابطه عمیق و پایداری با طالبان دارند و این گروه‌ها در حال حاضر در کدام مناطق افغانستان برای خودشان لانه امن درست کرده و مورد لطف و شفقت همیشه‌گی رهبری طالبان قرار دارند.

آنچه مسلم و غیرقابل انکار است، اشراف اطلاعاتی متقی و بقیه رهبران قدیمی طالبان بر فعالیت گروه‌های تروریستی متعدد در افغانستان است. خوب، اگر این طور است، چرا متقی باید خودش را خواروذلیل کرده و دست به چنین حرکت احمقانه‌ای بزند؟ پاسخ خیلی پیچیده نیست. متقی و بقیه مقام‌های این گروه همانند تمام سیاست‌گران جهان آگاهانه دست به دروغ‌پراکنی می‌زنند تا خود و منافع در معرض تهدیدشان را نجات دهند. اصلاً دروغ‌گویی شغل آنان شده است‌. سیاست‌گران بخشی از کار روزمره‌شان دروغ‌گویی به مردم است؛ مردمی که این دروغ‌ها را واقعی می‌پندارند و به آن‌ ایمان می‌آورند. فاجعه‌های بزرگ جهان تنها از این جهت رخ نمی‌دهد که رهبران شرور و جنگ‌طلب آن را برنامه‌ریزی و اجرا می‌کنند. این فجایع به این دلیل هم رخ می‌دهد که مردم یا به دروغ‌های  رهبران جنگ‌طلب و شرور باور می‌کنند و یا به دلیل بی‌تفاوتی همیشه‌گی، به دروغ‌هایی که مقام‌های حکومتی هر روز می‌گویند، واکنشی نشان نمی‌دهند و این موضع پسیف، سبب پررو شدن مقام‌ها می‌شود و به این ترتیب، با گذشت زمان شما گواه دروغ‌های کلان‌تر با پیامدهای بزرگتری خواهید بود.

پس مساله اصلی دروغ‌گویی مقام‌ها نیست؛ چون این رویه دولت‌مردان همواره بیشتر از هر رویه دیگر آنان برجسته و قابل دید است و همیشه تکرار می‌شود. مقام‌ها همواره برای حفظ جایگاه‌شان، راضی ‌نگه‌داشتن مردم از رژیم بر سر کار و جلب متحدان بین‌المللی چاره‌ای جز دروغ‌گفتن و اتکا بر آمارها و ارقام جعلی و همین طور، اطلاعات دستکاری‌شده و نادرست ندارند. مساله اصلی این است که مردم باید به این بیداری برسند که دروغ‌های مقام‌ها همانند دروغ‌های عادی شهروندان نیست که اهمیتی برای آن‌ها قائل نشد و از کنار آن به‌ساده‌گی گذشت. به همان میزانی که عملکرد صادقانه و شفاف دولت‌مردان در هر زمینه‌ای برای شهروندان مفید و موثر است، دروغ‌های آنان نیز پیامدهای ویرانگر دارد. یک دروغ می‌تواند آغازگر جنگ خان‌ومان‌سوز بزرگی شود که به دلیل دستکاری واقعیت از سوی سیاست‌گران و رسانه‌های مورد حمایت آن‌ها، از پشتیبانی توده‌ای زیادی هم برخوردار است. یک دروغ می‌تواند سبب بقای رژیم فاسد و ستم‌گری شود که عملکردهایش مایه بدبختی و سیه‌روزی شهروندان شده است؛ اما چون اکثریت مردم هنوز به سیاست‌گران بی‌کفایت‌ و پوشالی‌شان اعتماد دارند، از فاجعه هولناکی که بر سرشان آمده است، چشم‌پوشی می‌کنند و این طوری نه تنها از رنج و مصیبت مردم کاسته نمی‌شود، بلکه دامنه آن با گذشت هر روز گسترش می‌یابد.

اگر در نتیجه بلندرفتن سطح آگاهی مردم از عملکرد مقام‌های دولتی، آنان نتوانند هر دروغی را تحویل مردم دهند، جامعه به‌معنای واقعی کلمه شکل می‌گیرد و زنده‌گی وارد عرصه تازه‌ای از دادوستد فسادزدایی‌شده و شفاف خواهد شد. این همان جامعه ایده‌آل مردمی هنوز شکل‌نگرفته است که باید شکل بگیرد. این جامعه را باید مردم بسازند نه دولت‌مردان. در جوامع عقب‌مانده‌ای مثل افغانستان، سیاست‌گران به محض ورود در دولت، بیشتر از پیش فسادزده‌ می‌شوند و خیلی زود فراموش می‌کنند که چه وعده‌های دروغین و سرگرم‌کننده‌ای به مردم داده بودند.

این جا بازهم مردم نه کس دیگر می‌توانند بر بی‌شعوری و سکوت‌شان نقطه پایان گذاشته و هزینه دروغ‌پراکنی مسوولان را بالا ببرند. سیاست‌گران عوام‌‌فریب و پوشالی نباید جرئت کنند که هرچه در زبان‌شان است را بدون اندک تاملی بیرون بریزند و در ضمن، نگران پیامد‌های آن نباشند. یک جامعه عاری از فساد زمانی شکل می‌گیرد که مردمش نسبت به سرنوشت خود آگاه باشند و نگذارند دولت‌مردان فاسد و عوام‌فریب آنان را درگیر مسایلی کنند که نه تنها سودی برای منافع جمعی و مشترک مردم ندارد، بلکه این منافع را به‌شدت آسیب‌پذیر می‌کند. مردم باید همواره با وسواس و تردید بیشتری گفتار و کردار سیاست‌گران را دنبال کنند. با این کار، زمینه استفاده‌جویی سیاست‌مداران از مردم و شعور جمعی آنان کاهش می‌یابد و مسوولان نیز بهای دروغ‌پراکنی‌های‌شان را به‌خوبی خواهند پرداخت.

دکمه بازگشت به بالا