چندی قبل، ودانت پتل، سخنگوی وزارت خارجه امریکا، در یک کنفرانس مطبوعاتی تصریح کرد که زلمی خلیلزاد، نماینده سابق امریکا برای افغانستان، در حال حاضر شهروند عادی امریکاست و دیدگاههایش بازتابدهنده سیاستهای رسمی وزارت خارجه آن کشور نیست. با اینحال، سوابق خلیلزاد کافی است تا رسانهها و فعالان سیاسی افغانستان به اظهاراتش توجه نشان دهند و هر کلمهای را که از زبانش بیرون میآید تحلیل و تجزیه کنند. خلیلزاد با وجود پایان یافتن مأموریتش در دولت امریکا، در رسانهها حضور دارد و هرازگاهی دست به اظهارات جنجالبرانگیز میزند. او در این روزها با رسانههای مختلف مصاحبه میکند و این مصاحبهها عمدتاً حول محور عادی جلوه دادن وضعیت افغانستان در سایه حاکمیت طالبان و کماهمیت نشان دادن جنایتها و تبعیضها و بیعدالتیهایی که در قلمرو این گروه جریان دارد، میچرخد. خلیلزاد در یکی از مصاحبههای اخیرش، از سیاستمداران افغانستان که در تبعید بهسر میبرند خواست به کشور برگردند و با طالبان گفتوگو کنند و با این گروه بر سر تشکیل حکومت فراگیر به توافق برسند. او از عفو عمومی طالبان سخن گفت و اطمینان داد در صورتی که رهبران سیاسی فراری به کشور برگردند، کشته نمیشوند. او عبدالله و کرزی، از رهبران بلندرتبه حکومت پیشین را مثال زد که در کابل زندهگی میکنند و هیچ آسیبی به آنها نرسیده است. او برای تضعیف روحیه مخالفان طالبان گفت که امریکا بار دیگر به افغانستان حمله نمیکند و باید رهبران مخالف طالبان، خود چارهسنجی کنند.
در محافل سیاستمداران خارجنشین، هنوز هم روش مذاکره با طالبان روی میز قرار دارد و شماری از آنها علاقهمندند از طریق گفتوگو با این گروه، به اهداف سیاسی خود دست یابند. کافی است اندکی نرمش در مواضع طالبان رونما شود تا این رهبران به جنبوجوش بیفتند و در صدد برقراری تماس با طالبان برآیند. اشکال کار ناشی از این است که طالبان هرگز حاضر به گفتوگو با مخالفان نیستند و در پاسخ به درخواست کشورهای خارجی مبنی بر ضرورت تشکیل حکومت فراگیر، شانه بالا میاندازند و حکومت خود را فراگیر میشمارند و نیازمند اصلاح نمیدانند. طالبان به هیچ صورت حاضر به مذاکره با مخالفان سیاسی خود نیستند و آنگونه که مقامهای این گروه بارها اعلام کردهاند، طالبان فقط حاضرند به رهبران مخالف اجازه دهند که در کشور، زندهگی عادی خود را پیش ببرند.
خلیلزاد از کرزی و عبدالله مثال میزند تا مخالفان خارجنشین طالبان را تشویق به برگشت به کشور کند. اما واقعیت آنطور که خلیلزاد به نمایش میگذارد نیست. با آن که کرزی در نیمه دوم حکومت خود، سیاست نرمش در برابر طالبان را در پیش گرفت و از سرکوب این گروه از سوی نیروهای خارجی انتقاد و هزاران زندانی این گروه را رها کرد تا دوباره به میدان جنگ برگردند و به سفیدنمایی طالبان پرداخت و از این لحاظ، طالبان باید وی را شایسته هر نوع تکریم و ستایش بشمارند، ولی در عمل طالبان انواع محدودیتها را بر وی تحمیل کردهاند. به او اجازه مصاحبه آزادانه با رسانههای داخلی یا خارجی را نمیدهند. بر حرکات و سکناتش نظارت کامل دارند. بارها از سفرش به خارج جلوگیری کردهاند. در این میان، وضع داکتر عبدالله هم در سایه حکمروایی طالبان، ترحمبرانگیزتر است. با آن که او نیز با رویکرد منفعلانه و دنبالهروی از خلیلزاد و امریکاییها، عملاً زمینهساز برگشت طالبان به قدرت شد، در حال حاضر در انزوا بهسر میبرد و عمده فعالیتش را ملاقاتهای تکراری با کرزی و مسلمیار تشکیل میدهد. او حدود دو ماه میشود که در بیرون از کشور است. در آخرین مورد، وقتی عبدالله میخواست به خارج سفر کند، طالبان برای مدت طولانی در میدان هوایی کابل متوقفش ساختند و پروازش را به تعویق انداختند. همچنین پیش از این، طالبان بارها از سفر او به بیرون از کشور جلوگیری کردهاند. خلاصه، وضع کرزی و عبدالله در قلمرو طالبان برای دیگر سیاستمداران درس عبرت است نه سرمشقی برای پیروی کردن.
کارنامه خلیلزاد در دو دهه حضورش در میدان سیاست افغانستان، بیانگر این است که او با وصف آن که در این سالها نماینده حکومت امریکا بوده، اما هیچگاه عواطف و علایق «افغانی»اش را فراموش نکرده و همیشه حضورش در افغانستان، بهمنظور تقویت جناح مورد نظرش بر ضد دیگران بوده است. او از همان زمانی که در شورای امنیت ملی امریکا در دوران جورج دبلیو بوش بهحیث کارمند ارشد ایفای وظیفه میکرد، تمایل داشت جاگزین طالبان، گروههایی باشند که وابسته به «ائتلاف شمال» نباشند. وی به این مسأله به صراحت در «فرستاده» تصریح کرده و جای ابهام و تردید باقی نگذاشته است. او این سیاست را تا آخر دنبال کرد و برای سرکوب نیروهای سیاسیای که مورد پسندش نبود از هیچ کاری مضایقه نکرد. سرکوب اسماعیل خان در هرات و تضعیف مارشال فهیم در کابل و تهدید عبدالله در انتخابات 2019، سه نمونه از مداخله او در حوادث افغانستان به سود گروههای خاص بهشمار میآید. او با این مداخلهورزیها، که شاید برخی از آنها ربطی به سیاست دولت متبوعش نداشت، در ایجاد بدبینی و بیاعتمادی میان گروههای سیاسی گوناگون، سهم بارزی داشت. ظاهراً او اکنون نیز دوست دارد به نفع طالبان وارد عمل شود و با راهاندازی تبلیغات رسانهای، در صدد عادینمایی وضعیت افغانستانِ زیر سلطه طالبان است.
اخیراً زلمی خلیلزاد در مصاحبه با یکی از روزنامهنگاران لبنانی، به دفاع تمامقد از طالبان پرداخته است. خلیلزاد در پاسخ به پرسش هدی الحسینی که چه روشی برای متقاعد ساختن طالبان در جهت اجازه دادن به دختران برای آموزش مکتبی و تحصیل دانشگاهی وجود دارد، با نادیده گرفتن تمام قراین و شواهد، مدعی شده که طالبان در این مورد با هم دچار اختلافند. او تصریح کرده که «مطابق اطلاعات من، اکثریت رهبران طالبان، میخواهند که دختران به مکاتب و دانشگاهها حضور یابند، مخصوصاً با توجه به آن که آنها در جریان مذاکرات دوحه، آشکارا خود را متعهد به اعتراف به حق زنان برای کار کردن و آموزش و تحصیل دانستهاند. با وجود این، یک گروه افراطی در میان رهبران طالبان وجود دارد که با آموزش زنان مخالف است. تصمیم طالبان در مورد ممنوع ساختن آموزش و تحصیل زنان، حتا از سوی اکثریت رهبران طالبان، پذیرفتنی نیست.»
خلیلزاد در این جا همان کلیشه قدیمی را تکرار و طالبان را به اقلیت افراطی و اکثریت میانهرو تقسیم میکند و سختگیریهای جاری در افغانستان را ناشی از سیاستهای اقلیت افراطی میشمارد. با وجود این، واقعیت را نمیتوان برای مدت دراز انکار کرد. تصمیمگیری در سازمان طالبان بهدست رهبری این گروه در قندهار است و دیگران حق ندارند چونوچرا کنند. رهبران حاضر در کابل، نقش چندانی در تصمیمسازیهای بزرگ این گروه ندارند و اگر مخالفتی هم بکنند، مخالفتشان چیزی را عوض نمیکند. با اینحال، اکثریت مطلق مقامهای طالبان، چه در کابل و چه در قندهار، در اظهارات علنی خود، همواره بهنحوی ممنوعیت آموزش و تحصیل دختران را توجیه کرده و صواب شمردهاند. این اکثریتی که خلیلزاد از آن سخن میزند کجا هستند؟
وقتی روزنامهنگار مذکور از خلیلزاد میپرسد که حضور داعش خراسان در افغانستان را تا چه اندازه خطرساز و جدی میداند، نماینده پیشین امریکا برای افغانستان، از فرصت استفاده میکند و کار طالبان را در سرکوب داعش میستاید. او به گزارش سازمان ملل متحد استناد میکند که در آن ذکر شده که فعالیت داعش در افغانستان، در یکی دو سال، خطری ایجاد نمیکند. به گفته خلیلزاد، مطابق توافقنامه دوحه، طالبان متعهدند با تروریسم مبارزه کنند. به قول او، دشمن مشترک امریکا و طالبان، داعش است و آینده نشان خواهد داد که آیا سرکوب داعش از سوی طالبان، زمینه را برای همکاریهای امنیتی گستردهتر میان امریکا و طالبان، مساعد خواهد کرد یا خیر.
در این جا خلیلزاد تلویحاً به همکاری امنیتی امریکا و طالبان بهمنظور سرکوب داعش خراسان اعتراف میکند. با اینحال، گزارشهای متعددی وجود دارد دال بر این که حضور جنگجویان داعش خراسان در افغانستان نهتنها کاهش نیافته بلکه با روی کار آمدن طالبان، افزایش چشمگیر یافته است. گزارش تازه روزنامه هشت صبح نیز به همین موضوع تأکید میکند. ظاهراً طالبان به قدر کافی نیرو ندارند تا بر همه افغانستان کنترل خود را اِعمال کنند و همین امر زمینهساز حضور تروریستها در افغانستان است. مسأله قابل ذکر دیگر این است که مطابق تعریفهای پذیرفتهشده از تروریسم، طالبان نیز از جمله گروههای تروریستی بهشمار میروند و در کشتار بیرویه و راهاندازی عملیات کورکورانه علیه بیگناهان، بیش از هر گروه دیگری نقش داشتهاند. در چنین حالتی، چهطور امکان دارد تروریسم به جنگ تروریسم برود؟
خلیلزاد در این مصاحبه، در مقام برشماری محاسن حکومت طالبان، از جلوگیری این گروه از کشت و قاچاق مواد مخدر و کاهش چشمگیر شمار افراد معتاد به مواد مخدر در افغانستان سخن میزند. همچنین از کاهش چشمگیر فساد اداری در این کشور و نیز از بازسازی و نظمدهی شهرها در حکومت طالبان یاد میکند. قطعاً بسیاری از این ادعاها قابل مناقشه و خدشهپذیر است، اما وقتی خلیلزاد دوست دارد به تطهیر طالبان بپردازد، ناگزیر است رطب و یابس را به هم ببافد و به خورد رسانهها بدهد. مثلاً، وقتی رسانههای مستقل در قلمرو طالبان نمیتوانند آزادانه فعالیت کنند و طالبان بر محتوای این رسانهها سانسور شدید اِعمال میکنند، چهگونه شما میتوانید از کاهش فساد در این کشور سخن بزنید؟ مطابق گفتههای کارمندان حکومت طالبان، فساد به قدر کافی در ادارات این گروه وجود دارد، اما فضای خفقانآلود، اجازه نمیدهد این فساد در رسانهها بازتاب یابد. در مورد کاهش کشت و قاچاق مواد مخدر در این کشور هم اما و اگرهای بسیاری وجود دارد. تحولی که در سالهای اخیر رخ داده این است که افغانستان حالا قادر شده مواد مخدر صنعتی را به خارج صادر کند و کارخانههای شیشهسازی در ولایتهای جنوبی، آزادانه فعالیت دارد. همچنین بارها مقامهای ایرانی از تولید سرسامآور مواد مخدر در افغانستان و کاهش نیافتن قاچاق آن از این کشور به ایران سخن زدهاند. در چنین حالتی شما چهطور میتوانید قاطعانه از کاهش کشت و قاچاق مواد مخدر سخن بزنید؟
خلیلزاد در این مصاحبه از تمایل خود به این که روزی از طالبان در کاخ سفید دعوت به عمل آید پرده برمیدارد. او میگوید: «در گذشته، آنها را پرزیدنت ریگان به کاخ سفید دعوت کرد. اما اکنون آنها باید تغییرات زیادی در شیوه حکومتداری خود ایجاد کنند تا امکان چنین کاری فراهم شود.» البته برای اصلاح حرفهای خلیلزاد باید گفت که ریگان از رهبران مجاهدین افغان در زمان جنگ سرد دعوت کرد نه از طالبان. گروه طالبان در واقع نیروی مخالف مجاهدین سابق است و فلسفه شکلگیری آن را دشمنی با مجاهدین پیشین تشکیل میدهد. آیا خلیلزاد دچار فراموشی شده یا آن که تصور میکند طالبان در حال حاضر همان نقشی را در استراتژی امریکا دارند که مجاهدین سابق در زمان جنگ سرد در افغانستان داشتند؟
این که خلیلزاد در مصاحبههایش طالبان را گروهی نشان میدهد که جاگزینی ندارد و امنیت را تأمین و داعش خراسان را سرکوب کرده و دست به بازسازی افغانستان میزند، آدم را به یاد لیلا هلمز میاندازد. لیلا هلمز در دهه 90 برای طالبان در امریکا لابیگری میکرد و کانالهای ارتباطی بهوجود میآورد و کارنامه سراسر سیاه طالبان را سفیدنمایی میکرد. او در آن سالها باری گفته بود: «برایم ناخوشایند است وقتی طالبان توانستهاند امنیت سرتاسری را تأمین کنند و صلح و ثبات را در کشور گسترش دهند، جامعه جهانی مسایل حقوق بشر و آزادیهای زنان و آزادیهای مذهبی را پیش میکشد.» لیلا هلمز، همانند خلیلزاد، از طالبان میانهرو سخن میگفت و در تلاش بود رابطه این دسته از طالبان را با دولت امریکا برقرار کند. او آنچه را نقض حقوق زنان در افغانستان خوانده میشد، ناشی از تفاوتهای فرهنگی میدانست و امر عادی قلمداد میکرد. هلمز بهشدت با این گفته که طالبان گروه تروریستی است مخالفت نشان میداد. ادبیاتی را که خلیلزاد برای تبرئه و تطهیر طالبان بهکار میبرد، شباهت و همانندی بسیار با ادبیات لیلا هلمز در دهه 90 دارد.